والعصر

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تقریظ شده» ثبت شده است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

حضرت اقا توسال ۸۵ در جمع فیلمساز ها و کاگردان ها در رابطه با کتاب خاک های نرم کوشک می گن:واقعا دوست می دارم شما ها بخوانید،اسم این کتاب خاک های نرم کوشک است؛قشنگ هم نوشته شده است.

وقتی اقامون می گه واقعا دوست دارم این کتاب و بخونین و قشنگ نوشته شده،حتما کتاب خیلی کتابه خفنیه!!!

 

کتاب زندگی نامه شهیدی به نام عبدالحسین برونسیه.این حاج عبدالحسین برونسی اصلا آدم معمولی نیست،تو جنگ هشت ساله انقدرکار دشمن سخت کرده بود که برای سرش جایزه تایین کرده بودن،اون و شبیه فیلم های غربی می دونستن و بهش می گفتن بروسلی!!!

حاج عبدالحسین وقتی کلاس چهارم بوده وقتی از فساد معلم خودش خبر دارمی شه درس و مدرسه می زاره کنار و بعدا کنار کارش تحصیلات حزوی می کنه.

حضرت اقا می فرمایند:شهید برونسی تحصیلات عالیه که نداشت،تو جبهه کسانی او را دیده بودند،می گفتند:وقتی می ایستاد و سخنرانی می کرد برای رزمندگان،تاثیر حرفش از ادم های تحصیل کرده به مراتب بیشتر بود،انچنان زیر نفوذ در می اورد این بسیجی ها را؛کاملا تحت تاثیر قرار می داد و منطقی با انها حرف می زد،گویی تحصیلات عالیه دارد؛این است روحیه بسیجی.

دوتا چیز رو حاج عبدالحسین خیلی خیلی بهش اهمیت می دادن،یکی نون حلال،یکی بیت المال.

برای اینکه نون حلال سر سفره زن و بچش بیاره از روستاشون تو مشهد میاد تو شهر بعد کلی شغل عوض کردن اخر رو میاره به شغل شریف بنایی و به سختی کار می کنه تا نون حلال سر سفره باشه.

در مورد بیت المال هم خیلی سختگیر بودند،هیج هدیه ای رو از طرف سپاه قبول نمی کردن،حتی موقعی که از طرف سپاه عازم می شن به حج،تو مکه یه تلوزیون رنگی خریداری می کنن و وقتی بر می گردن مشهد اون تلوزیون رو به قیمت هزینه حجشون می فروشند و پول و می دن به سپاه.

حاج عبدالحسین از اون مجاهد های قبل انقلاب بودن،به خاظر شکنجه های زیادی که سواک بهشون تحمیل کرده بود چند تا از دوندون هاشون میشکنه و از اون به بعد مجبور به استفاده از دندون مصنوعی می شن،این مجاهدت ها و مبارزه ها تا جایی ادامه پیدا می کنه که حتی حکم اعدام هم براشون بریده می شه اما با پیروزی انقلاب اتفاق نمی افته.

ازویژگی های دیگه شهید برونسی ارادات بسیارزیاد به اهل بیت (ع) علی الخصوص حضرت صدیقه طاهره (س) بود.به سید ها خیلی احترام می گذاشت،ارادت حاج عبدالحسین به حضرت فاطمه(س) تا جایی بود که می خواست شبیه حضرت قبری نداشته باشه و همین هم شد.

به توسل به اهل بیت خیلی تاکید داشت،بار ها شده بود که با توسل به حضرت زهرا (س) و اهل بیت عصمت طهارت (ع) زمان هایی که تو جنگ کار گره می خورد به شکل معجزه انگیزی گره و باز می کرد.

شهادتشم تو عملیات بدر از قبل بهش خبر داده بودن،انقدر از شهادتش تو عملیات بدر مطمئن بود که می گفت :اگه من تو این عملیات شهید نشدم به مسلمون بودن من شک کنید.

اخر هم سوم اسفند ماه سال ۶۳ به درجه رفیع شهادت نائل شد.

 

یا علی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۴۰
ایلیا اکبری

بسم رب الشهدا
کتاب آن مرد با باران می آید از وجیهه علی اکبری سامانی
اول از همه درباره این کتاب میتوانیم به تقریظ حضرت آقا از این کتاب اشاره کرد که می‌فرمایند:

بسمه تعالی
بسیار خوب و هنرمندانه و پرجاذبه نوشته شده است. تصویری که از ماههای آخر مبارزات نشان میدهد، درست و روشن و واقعی است. به گمان من همه‌ی جوانها و نوجوانهای امروز به خواندن این کتاب و امثال آن نیاز دارند. از نویسنده‌ی کتاب باید تقدیر و تشکر شود ان‌شاءالله.


 انقلاب تنها یک اتفاق بزرگ بیرونی نبود که ارکان حکومت شاه را فرو ریخت ؛ بلکه روح و درون مردمان جامعه ای را منقلب کرد و اعتلا بخشید.
این همان چیزی است که وجیهه علی اکبری سامانی در رمان «آن مرد با باران می آید» طرح کرده است. او در این کتاب، قصه پسری نوجوان را حکایت می کند به نام بهزاد که ناگهان در مسیر انقلاب قرار گرفته است. او دچار ترس هایی است که شاید هر نوجوانی در آن سن دارد اما در بهزاد کمی بیشتر هم هست.
از طرفی هم به واسطه سن و تجربه اش از خیلی چیزها سر در نمی آورد. با این همه، وجود برادر بزرگترش بهروز که رفتار و تفکرات انقلابی دارد، کم کم ترس های او را کم می کند و بر شناختش می افزاید. بهروز برای او از کاپیتولاسیون می گوید و دیگر ظلم ها و بی عدالتی هایی که آمریکایی ها و رژیم پهلوی بر سر مردم ایران و امام خمینی (ره) آورده اند. از سویی دیگر سعید، بچه محل و همکلاسی بهزاد، که سرِ نترسی دارد، با کارهایش او را ترغیب می کند که بیشتر و زودتر به صف انقلابیون بپیوندد. علی اکبری در این کتاب جذاب و زیبا ، از روزهای پرشور انقلاب می گوید، از شعارها و تظاهرات و دیوارنویسی ها تا الله اکبرگویی های شبانه و پخش اعلامیه و تجمع در مساجد و تظاهرات. اما پدر بهزاد فکر می کند که همه این اتفاقات، گذرا و بی ثمر است و با شعار و تظاهر، نمی توان جلو ارتش مسلح شاه ایستاد و نمیتوان رژیم یک کشور را عوض کرد زیرا پشت این حکومت آمریکا و انگلیس و دیگر کشور های ملعون ایستاده اند. با این همه، ایمان جمعی مردم و پیشروی انقلاب، او را هم با این رود خروشان همراه می کند. اما دستگیر شدن بهروز و مریض بودن مادربزرگ او، شرایط دشواری را برایشان رقم می زند. با وجود این مشکلات و دشواری و کشته شدن بسیار مظلومانه بسیاری از مردم ، آمریکا و انگلیس و تانک و ...  نتوانستند جلوی مردم دوام بیارند و حکومت ظالمانه و دیکتاتوری پهلوی از بین رفت حکومت انقلاب اسلامی به روی کار آمد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۵۵
سید محسن شاهنگیان

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع اصلی کتاب تن تن و سندباد نوشته ی محمد میرکیانی نویسنده آثار قدرتمند دیگری در حوزه رمان کودک و نوجوان چون پند و قند ،قصه ی ما مثل شد،شاید فردا نباشد و ...در مورد رقابت قهرمانان قصه های مشرق زمین و مغرب زمین بر سر سرزمین قصه های مشرق زمین است.قهرمانان شرق از سرزمینشان دفاع می کنند و قهرمانان غربی برای به چنگ خود در آوردن سرزمین قصه های شرق در تلاشند.قهرمان شرقی عبارتند از:سندباد،علی بابا،علاعدین،قول چراغ جادو،نخودی،پهلوون پنبه و رستم دستان.و از قهرمانان غربی  می توان به:تن تن و سگ سفیدش میلو،کاپیتان هادوک،پرفسور تورنوسول ،سوپر من،کینگ کنگ و تارزان اشاره کرد.

در ابتدا مشاهده می کنیم که غربی با چهره ای کاملا دوستانه وارد سرزمین قصه های شرقی می شوند اما زمانی که با سندباد مواجه شدند و به دستور این جوان شرقی از سرزمین قصه های شرق رانده می شوند چهره اصلی و پر دغل و نیرنگشان  را نشان می دهند. غربی با احساس ضعف و ناتوانی مقابل سندباد و یارانش دست به دامن سوپر من این قهرمان کمیک های غربی و آن سلاح بی هوش کننده اش می شوند اما در ادامه می خوانیم که از قهرمانان شرق ،نخودی و پهلوان پنبه موفق به شکست سوپر من به وسیله ربودن سلاح بی هوش کننده اش می شوند!

حال که سوپر من با شکست رو برو شده زمان آن رسیده که غربی ها از دوست افسانه خود در سینمای هالیوود کمک بگیرند .کینگ کونگ این گوریل بی شاخ و دم . اما او هم از پس سندباد و یارانش بر نمی آید. این بار قول چراغ جادو ی علاعدین هست که پوزه ی قهرمان غربی را به خاک می مالد.در این داستان می خوانیم حتی دریا و صحرا هم حامی حفظ استقلال قصه های شرق هستند و بار ها قهرمانان غربی درگیر حوادث طبیعی چون سیل و طوفان می شوند به عنوان مثال زمانی که به نیرنگ کاپیتان هادوک در نقش پیر مردی راهزن زده در بیابان و در ظاهر مهمان اما در واقعیت جاسوس وارد اردوی سندباد و دوستانش می شوند اما زمانی که هوش و ذکاوت سندباد بر نیرنگ تن تن و دوستانش می چربد و کاپیتان هادوک اسیر شرقی ها می شود غربی ها در پی نجات کاپیتان هادوک هستند اما طوفان در بیابان باعث عملی نشدن عملیات نجات غربی ها می شود.بعد از این شکست چند باره کاپیتان برای با خبر شدن از احوال دوستانش شروع به التماس می کند و بر رسم جوانمردی سندباد او را ازاد می کند. حال غرب کاملا شکست خورده ،تن تن و دوستانش درگیر طوفان و کاپیتان هادوک تشنه و سرگردان در بیابانی بی انتها .در این حال کاپیتان هادوک لکه های سیاه جنبنده ای را می بیند.در ابتدا فکر می کند که سراب است اما زیاد طول نمی کشد که متوجه می شده این لکه ها که حال به او خیلی نزدیک شده اند امیدی دوباره برای قهرمانان غرب است.ان لکه جنبنده تارزان و چند زنجیر فیل همراه اوست. کاپیتان و تارزان و فیل هایش بعد از نجات دوستانشان به کمک فیل،حال نوبت حمله ای دوباره است ،حمله با فیل به اردوی سندباد و دیگر قهرمانان شرق!

اگر فکر می کنید غربی ها با این فیل ها موفق به شکست قهرمانان شرق می شوند سخت در اشتباهید. حال زمان قدرت نمایی یکتا پهلوان ایران زمین رستم دستان است که تمامی امید و آرزوهای غربی ها را بتاراند.

از اول این کتاب همیشه قدرت قهرمانان شرقی از قدرت قهرمانان غربی برتری داشته پس حتما می اندیشید که در پایان قصه شاهد پیروزی افسانه شرق هستیم .خیر!در پایان با این شکست های پیاپی غربی ها بودند که گوی سبقت را ربوده و فاتح میدانند.غربی ها از آسمان حمله کردند! ماهواره یا به اصطلاح کتاب جام جهان بین عامل پیروزی غربی ها می شود .ماهواره قهرمانان غربی را آنطور که خودشان می خواهند به نمایش می گذارند .

اما این پایان قصه نیست...، پایان این قصه را ما رغم می زنیم !این ماییم که با انتخاب هایمان ثابت می کنیم که آیا غربی توانستند فاتح سرزمین قصه های شرق شوند یا نه.

پنج نکته کاربردی:

۱-در اوایل کتاب می خوانیم که غربی ها با ظاهر خیلی دوستانه پا به سرزمین قصه های شرق می گذارند اما با تنگ شدن عرصه چهره اصلی پر دغلشان را نشان می دهند پس در نتیجه گول ظاهر دوستانه واما در باطن پر از کینه غرب را نخوریم.

۲-در قسمتی از کتاب آمده است که رستم خطاب به غربی ها می گوید:زمانی که من در این بیابان گور شکار می کردم حتی نام و نشانی هم از سرزمین شما و مغرب زمین نبود.که این یعنی قدمت افسانه های شرقی ما از قدمت کل به وجود آمدن غرب بیشتر است.

۳-غربی ها برای رسیدن به اهداف پلید خود از هیچ کاری مذایده نمی کنند به عنوان مثال در کتاب :حمله با چند  زنجیر فیل!!!

۴_اگر غربی ها موفق نشوند با نبرد رو به رو ما را شکست دهند و خطر زیادی نداشته باشند به وسیله رسانه برای قبولاندن فرهنگ خود به ما وارد عمل می شوند که در زمان حال چنین شده

۵_همه این سخنان به کنار؛نتیجه اصلی را خود رغم می زنیم . با تلاش های بسیار قهرمانان شرق اما انتخاب نهایی مردم باعث شکست شرقی ها شد.پس باید بهترین انتخاب هارو داشته باشیم که صاحب بهترین نتیجه هم باشیم.

یا حق

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۴۱
ایلیا اکبری