والعصر

۸ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ، الذَّامِ لِلدُّنْیَا، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً،إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْیَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَاتِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ فِیمَا تَبَیَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْیَا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَیَّ وَ إِقْبَالِ الْآخِرَةِ إِلَیَّ مَا یَزَعُنِی عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِوَایَ وَ الِاهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِی، غَیْرَ أَنِّی حَیْثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِی فَصَدَفَنِی رَأْیِی وَ صَرَفَنِی عَنْ هَوَایَ وَ صَرَّحَ لِی مَحْضُ أَمْرِی، فَأَفْضَى بِی إِلَى جِدٍّ لَا یَکُونُ فِیهِ لَعِبٌ وَ صِدْقٍ لَا یَشُوبُهُ کَذِبٌ، وَ وَجَدْتُکَ بَعْضِی بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّی حَتَّى کَأَنَّ شَیْئاً لَوْ أَصَابَکَ أَصَابَنِی وَ کَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاکَ أَتَانِی، فَعَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِینِی مِنْ أَمْرِ نَفْسِی، فَکَتَبْتُ إِلَیْکَ کِتَابِی [هَذَا] مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِیتُ لَکَ أَوْ فَنِیتُ.

 

از پدرى در آستانه فنا و معترف به گذشت زمان، که عمرش روى در رفتن دارد و تسلیم گردش روزگار شده، نکوهش کننده جهان، جاى گیرنده در سراى مردگان، که فردا از آنجا رخت برمى بندد، به فرزند خود که آرزومند چیزى است که به دست نیاید، راهرو راه کسانى است که به هلاکت رسیده اند و آماج بیماریهاست و گروگان گذشت روزگار. پسرى که تیرهاى مصائب به سوى او روان است، بنده دنیاست و سوداگر فریب، و وامدار مرگ و اسیر نیستى است و هم پیمان اندوه ها و همسر غمهاست، آماج آفات و زمین خورده شهوات و جانشین مردگان است اما بعد. من از پشت کردن دنیا به خود و سرکشى روزگار بر خود و روى آوردن آخرت به سوى خود، دریافتم که باید در اندیشه خویش باشم و از یاد دیگران منصرف گردم و از توجه به آنچه پشت سر مى گذارم باز ایستم و هر چند، غمخوار مردم هستم، غم خود نیز بخورم و این غمخوارى خود، مرا از خواهشهاى نفس بازداشت و حقیقت کار مرا بر من آشکار ساخت و به کوشش و تلاشم برانگیخت کوششى که در آن بازیچه اى نبود و با حقیقتى آشنا ساخت که در آن نشانى از دروغ دیده نمى شد.تو را جزئى از خود، بلکه همه وجود خود یافتم، به گونه اى که اگر به تو آسیبى رسد، چنان است که به من رسیده و اگر مرگ به سراغ تو آید، گویى به سراغ من آمده است. کار تو را چون کار خود دانستم و این وصیت به تو نوشتم تا تو را پشتیبانى بود، خواه من زنده بمانم و در کنار تو باشم، یا بمیرم.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۳۹
گجله ابن مربی

بسم الله الرحمن الرحیم

نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع) :

«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ، الذَّامِ لِلدُّنْیَا، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً،إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْیَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَاتِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ فِیمَا تَبَیَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْیَا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَیَّ وَ إِقْبَالِ الْآخِرَةِ إِلَیَّ مَا یَزَعُنِی عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِوَایَ وَ الِاهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِی، غَیْرَ أَنِّی حَیْثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِی...

از پدرى در آستانه فنا و معترف به گذشت زمان، که عمرش روى در رفتن دارد و تسلیم گردش روزگار شده، نکوهش کننده جهان، جاى گیرنده در سراى مردگان، که فردا از آنجا رخت برمى بندد، به فرزند خود که آرزومند چیزى است که به دست نیاید، راهرو راه کسانى است که به هلاکت رسیده اند و آماج بیماریهاست و گروگان گذشت روزگار. پسرى که تیرهاى مصائب به سوى او روان است، بنده دنیاست و سوداگر فریب، و وامدار مرگ و اسیر نیستى است و هم پیمان اندوه ها و همسر غمهاست، آماج آفات و زمین خورده شهوات و جانشین مردگان است اما بعد. من از پشت کردن دنیا به خود و سرکشى روزگار بر خود و روى آوردن آخرت به سوى خود، دریافتم که باید در اندیشه خویش باشم و از یاد دیگران منصرف گردم و از توجه به آنچه پشت سر مى گذارم باز ایستم و هر چند، غمخوار مردم هستم، غم خود نیز بخورم ...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۷:۲۹
گجله ابن مربی

به نام ایزد منان

حدود سی سال پیش از هجرت ، پشت ابر های تیره و تار جاهلیت ،در یکی از روستا های یمن، خورشیدی طلوع کرد و نوزادی چشم به جهان گشود که او را مالک خواندند و به راستی چه نام زیبنده ای. چرا که بعدا روشن شد او مالک بر اراده و نفس خویش است. در این کتاب زندگینامه مالک اشتر از قبل از زمان ظهور اسلام که همه در تاریکی و جهالت بودند شروع، و تا شهادت وی ادامه دارد، و بین این دو موضوع انقدر ماجرا های زیبا و هیجان انگیز وجود دارد که دوست دارید کتاب تمام نشود و شما بیشتر با شجاعت و فداکاری مالک اشتر اشنا شوید. .

اصلا از اسم شروع می کنیم (مالک اشتر) مالک که اسمی است که گفتم پدر و مادر وی گذاشتند. ولی اشتر که جلوتر میگویم .چون مالک در یکی از جنگ های خود به پلک های چشمش اسیب دید و پلکش دگرگون شد می گوید . و در زبان عربی که این طور شود می گویند شتر عینه و اشتر از اینجا امده.

حالا درمورد ویزگی های جسم ایشان،فردی بلند قد ،گردن کشیده و شکوهمند و دارای بازوان ستبری دارد و صدای غرا و بلند داشتند.

کنیه : مالک چون پسری به نام ابراهیم داشت با کنیه ابو ابراهیم شناخته بود یا مالک اشتر و  کبش العراق :قوچ چون همیشه جلو بود و مالک در تمام نبرد ها جلو بود.

یکی از ماجرا ها:عمرو بن یثربی،از قهرمانان سپاه جمل بود و از او به عنوان رئیس دودمان یاد می شد و از طرف عثمان از صاحب منصبان بصره به شمار می امد . او در جنگ جمل ، زمام شتر عایشه را در دست داشت . ان را به پسرش سپرد و به میدان  تاخت و مبارزه طلبید . علیا بن هند از سپاه حضزت علی ع به میدان رفت . طولی نکشید که علیا کشته شد، وی باز هم مبارز طلبید هند بن عمرو به جنگ وی رفت و باز هم عمرو بن یثربی پیروز شد و دوباره مبارزه طلبید و باز هم حرفش را کشت. برگشت و مهار شتر را گرفت و عربده و رجز می کشید . مهار شتر را رها کرد ، هنگامی که عمرو بن یثربی می خواست به سوی میدان برود به قومش گفت : ای قوم من چند نفر از یاران علی را کشته ام، از این رو او مرا می کشد ومن باکی از مرگ ندارم و شما تا اخر از عایشه حمایت کنید . قوم گفتند: در میان سپاه علی از هیچ کس خوفی درباره تو نیست الا مالک اشتر . عمرو گفت:درسته من از مالک می ترسم سپس عازم جنگ شد و رجز خواند مالک اشتر نگاهی به عمرو انداخت و به میدان امد عمرو بسیار ترسید و رجز خواند و لی با لرزش خواند . مالک با اسب حمله کرد مالک جوری عمرو را زد که  سر وی از تن جدا شد و امام علی تکبیر گفت بقیه قوم که تعدادشان به 100 می رسید ازترس مالک به میدان نیامدند تا پیکر را برگردانند.

در اخر، به نظر شما اگر بقیه امامان همین یاران را داشتند چه می شد لطفا جواب دهید؟

لطفا دعای فرج بخوانبد تا امام زمان با مالک ظهور کند و خدا کند ما در سپاه مالک اشتر باشیم تا از پیشداران سپاه امام زمان باشیم

یا علی.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۵۶
(0) 11

بسم رب الشهدا

این کتاب که مصطفی رضایی کلورزی آن را نوشته است، داستانی در ژانر علمی تخیلی است که حوادث آن در سال ۱۴۲۰ هجری شمسی اتفاق افتاده است.
دورانی که این کتاب سعی در به تصویر کشیدن آن کرده خیلی به دوره ای که الان ما در آن زندگی میکنیم شبیه است .زیرا که الان بیماری وحشتناک کرونا فراگیر شده و تعداد زیادی از جهان را به کام مرگ کشانده و تمام جهان را درگیر خودش کرده .حال، در دورانی که در این کتاب نوشته شده است یک بیماری وحشتناک به نام «زی.اُ.» یا «زایو» سراسر دنیا را فراگرفته است و نیمی از جمعیت زمین به خاطر گسترش این بیماری مرده‌اند. از جانب فلسطین گزارشی به ایران می‌رسد که در آن به وجود یک آزمایشگاه مشکوک در اعماق زمین، در منطقه‌ای در فلسطین اشاره می‌شود. دکتر علی پارسا محقق و میکروب‌شناس ایرانی برای یافتن سرنخ‌هایی از زایو و نجات ساکنان زمین از دست این میکروب کشنده با یک گروه آموزش‌دیده برای رفتن به این آزمایشگاه آماده می‌شوند ولی در طول مسیر با اتفاقات عجیبی روبرو می‌شوند که باعث آشنایی آن‌ها با یک تیم حرفه‌ای بین‌المللی در حوزه شناسایی و مبارزه با بیماری‌های میکروبی می‌شود. دکتر پارسا با این تیم همراه می‌شود؛ تیمی که یکی از اعضای اصلی آن یک پژوهشگر سرشناس آمریکایی به نام بیل اسمیت است که علاقه زیادی به تفکر شیعه دارد. همراهی این تیم و آشنایی بیشتر دکتر پارسا و بیل اسمیت در این مسیر زمینه‌ساز اتفاقات جالبی در ادامه داستان می‌شود...
«زایو» داستانی پر از پستی و بلندی دارد که با رویکردی آینده نگارانه چهره‌ی ایران در آینده‌ای نسبتاً نزدیک را روایت می‌کند. داستانی که قهرمان اصلی آن یک دانشمند ایرانی است که با کمک و همفکری نخبگان سایر کشورهای جهان به مقابله با بزرگترین دشمن نسل بشر می‌رود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۰۸
سید محسن شاهنگیان

بسم الله الرحمن الرحیم

«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ، الذَّامِ لِلدُّنْیَا، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً،إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْیَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَاتِ؛ أَمَّا بَعْدُ ...

از پدرى در آستانه فنا و معترف به گذشت زمان، که عمرش روى در رفتن دارد و تسلیم گردش روزگار شده، نکوهش کننده جهان، جاى گیرنده در سراى مردگان، که فردا از آنجا رخت برمى بندد، به فرزند خود که آرزومند چیزى است که به دست نیاید، راهرو راه کسانى است که به هلاکت رسیده اند و آماج بیماریهاست و گروگان گذشت روزگار. پسرى که تیرهاى مصائب به سوى او روان است، بنده دنیاست و سوداگر فریب، و وامدار مرگ و اسیر نیستى است و هم پیمان اندوه ها و همسر غمهاست، آماج آفات و زمین خورده شهوات و جانشین مردگان است اما بعد...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۰ ، ۰۴:۴۲
گجله ابن مربی

بسم الله الرحمن الرحیم
«زلزله انقلاب فرعونهای در بستر آرمیده را بیدار کرد» انقلابی که شعارش و به نوعی هدفش استقلال،آزادی، جمهوری اسلامی است، مگر جمهوری اسلامی چه آرمان، چه هدف و اصلا چیست که اینگونه فرعونها را به لرزه در آورده است؟! آری جمهوری اسلامی از همان ابتدا موضعش معلوم بود که «از سویی نگاه امیدوارانه ی ملتهای زیرستم و جریانهای آزادیخواه جهان و برخی دولتهای مایل به استقلال و از سویی نگاه کینه ورزانه و بدخواهانه ی رژیم های زورگو و قلدرهای باج طلب عالم، بدان دوخته شد» جمهوری اسلامی اینگونه از همان ابتدا به آیه (اشدا علی الکفار) عمل میکند و اینچنبن «دشمنی ها با همه شدت آغاز شد» طوری که یک سال بعد یعنی سال ١٣۵٩ جنگ تحمیلی را علیه جمهوری اسلامی آغاز کردند! و ثمره اش ٢٠٠ هزار شهیدی شد که با دستان خالی اما قلب هایی پر از ایمان مقابل این عمل خبیثانه ایستادند! « و اگر نبود قدرت عظیم ایمان و انگیزه ی این ملت و رهبری آسمانی و تایید شده امام عظیم الشأن ما، تاب ایستادن دربرابر آن همه خصومت و شقاوت و توطئه و خباثت، امکان پذیر نمیشد.»
و درود و صلوات بر امام(ره) و پیروانش که ما را درچنین راهی قرار دارند!
و الحمدلله رب العالمین 

 

 

(متن هایی که داخل « » قرار دارند بخشی از بیانیه گام دوم است.)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۰ ، ۲۰:۴۲
گجله ابن مربی

بسم الله الرحمن الرحیم

برداشتی از کتاب مسئولیت و سازندگی

ای کاش این کتاب رو با آرامش و تامل بیشتری میخواندم، کتاب از "روش تربیت" میگوید و من باب اهمیت تربیت، استاد علی صفایی در کتاب آورده که :«"جامعه بشری نیازمند بقال، بنا، مقنی، نجار،مهندس،طبیب و مربی است. این ها همه نیاز های جامعه است اما شدیدترین آن ها نیاز تربیتی است،زیرا صنعت و تکنیک پیشرفته در جامعه ای که فقر تربیتی دارد جز به انهدام و نابودی آن کمک نمیکند و همانند تیغ تیزی است که در دست کودکی باشد.هر چه تیغ تیزتر باشد دست کودک زودتر جدا شده و جانش بیشتر در خطر افتاده است"» با خواندن این جملات یاد این جمله از حضرت آقا در بیانیه گام دوم افتادم که:«" معنویت و اخلاق،جهت دهنده ی همه ی حرکتها و فعالیتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛ بودن آنها،محیط زندگی را حتی با کمبود های مادی،بهشت میسازد و نبودن آن حتی با برخورداری مادی،جهنم می آفریند"» اما این کتاب فقط مخصوص کسانی که در حوزه ترتبیت فعالیت میکنند نیست هرکسی حتی آن کارمندی که میرود بانک یا آن بنایی که میرود در ساختمان و یا آن دانشجو که میرود دانشگاه و یا ... نیاز به این کتاب دارد چون همه ما در قبال برخورد هایمان با اطرافیانمان مسئولیم و باید بدونیم چگونه رفتار کنیم با انسان های مختلف از لحاظ روحیه... و اما کتاب که فصلی دارد به نام روحیه ها (یک دسته روحیه هایی که مرده اند و رشدی نمیکنند و تکانی نمیخورند ،دسته دیگر کرها که شک و یاس و پوچی و دنیازدگی گوش آنها را گرفته و فراری بار آمده اند و دسته دیگر کورها که چشمشان را از دست داده اند و درنتیجه به وحشت افتاده اند و با بدبینی گره خورده اند و اخر قافله را چسبیده اند.)

(شاید به هیچ نکته ای از کتاب اشاره نشد...باشد که کتاب رو بخرید و بخونید!!)

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۰ ، ۰۶:۳۵
گجله ابن مربی

بسم الله الرحمن الرحیم

نامه ۳۱ نهج البلاغه(نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع) ) :

​​​​​ «مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ، الذَّامِ لِلدُّنْیَا، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً، إِلَى الْمَوْلُودِ... 

از پدرى در آستانه فنا و معترف به گذشت زمان، که عمرش روى در رفتن دارد و تسلیم گردش روزگار شده، نکوهش کننده جهان، جاى گیرنده در سراى مردگان، که فردا از آنجا رخت برمى بندد، به فرزند خود که...» 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۲۹
گجله ابن مربی