والعصر

زکات علم _ صاعقه ی گناه

پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۲، ۰۷:۵۸ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

زکات علم کتاب «صاعقه ی گناه»

معنی گناه

گناه در اصطلاح دینی و در سخن انبیا یعنی عوائق و موانع راهِ کمال انسان.

پرهیز از گناه، اساسی ترین کارها است. اولین توصیه ی این کسانی که در راه های سلوکی حرکت میکردند به جوان ها این بود که "سعی کنید از گناه اجتناب کنید"

انواع گناه

دو نوع گناه را بررسی کنیم :

یک آن گناهی است که اگر آن گناه در جامعه افشا نشود، ضرری به اجتماع نمیرساند و فقط خود آن گناه کننده ضرر میبیند. که در این جا اسلام دستور نمیدهد که تفحص و تجسس کنید که آیا این آدم در خانه خود چه کار حرامی انجام میدهد (البته که طبق قرآن انسان نباید مرتکب همچین گناهانی بشود: علیکم انفسکم)

دوم آن گناهی است که ضرر آن به اجتماع میرسد که اینجا قانون و دستگاه اجرائی باید وارد شوند.

یک نکته اینجا نهفته است که " خشک و تر باهم می سوزند"
« وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً  و از عذابی بپرهیزید که فقط به ستمکاران از شما نمی رسد.»

یعنی در جامعه گناهانی ممکن است رایج شود و یا افرادی گناهی را مرتکب شوند که نتیجه و عواقب آن به تمام جامعه برسد( فقط به گناهکاران نرسد!) یک جامعه را مثل یک انسان در نظر بگیرید،(دندان را تصور کنید که چیزی را که میجَود گاهی یک چیز سختی است خود دندان میشکند اما گاهی همین دندان غذایی را میخورد که کبد را از کار می اندازد کبد بیچاره چه گناهی داشته؟ تقصیر دندان و دهان است!) همچنان که در انسان یک عضو ممکن است عملی انجام بدهد که بقیه ی اعضا را درگیر کند، در جامعه هم همین جور است، یک عضو ممکن است کاری بکند که همه را درگیر کند. البته شاید شبهه وارد کنید که خدا فرموده:

« مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ  وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ   آنچه از نیکی به تو رسد، از سوی خداست و آنچه از بدی به تو رسد، از سوی خود توست. » یعنی هرچه بدی میرسد از خود تو بوده که رسیده است!
جوابش را علامه طبابایی (ره) اینگونه میفرمایند:  همین جا هم «فَمِنْ نَفْسِکَ» است، منتها نفس یک موجود وسیعی به نام جامعه است که یک جزئی از او گناهی کرده است.

گناه انواع گونانی دارد یکی نوعش که در دعای کمیل هم آمده است، باعث می شود دعای انسان حبس شود و مستجاب نشود یعنی هرچه دعا کند بی اثر و بی فایده باشد: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ  خدایا ! براى من بیامرز گناهانى که دعا را از مستجاب شدن باز مى دارد»
این بی اثر شدن دعا چگونه فهمیده می شود؟ از اینکه حال دعا از انسان گرفته شود! این عبارت حکمت آمیز شاید برای این باشد:  « أنا مِن أَن أُسلب الدّعاءُ أخوفُ مِن أَن أَسلب الإجابة  از اینکه دعا از من گرفته شود بیشتر می ترسم تا اینکه اجابت از من گرفته شود. »

عوامل گناه

یکی از مهم ترین عواملی که باعث میشود گناه صورت بگیرد "دوست داشتنِ دنیا" است! پیامبراکرم(ص): « حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة   دوستى دنیا سررشتۀ تمام گناهان است. »

اینجا بحثی باز میشود که آخر آیا دنیا و رسیدگی به آن خوب است یا خیر؟ در یک دسته از آثار شرعی و اسلامی داریم که دنیا را آباد کنید خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا و یا  الدنیا مَزرَعةُ الآخِرَةِ
یک دسته دیگر هم در بیانات اسلامی داریم که میگوید دنیا راس خطایا است و ریشه گناهان به حساب می آید؛

 

 جمع هردوی اینها چگونه میشود؟ جوابش این است که خدای متعال سفره ی طبیعت را برای افراد انسان گسترده و دستور داده است که این مائده ی طبیعی الهی را هرچه میتوانند آماده تر، رنگین تر در اختیار افراد بشر قرار بدهند و خودشان هم بهره ببرند. لکن یک حدود و ضوابط و قواعدی بر این حاکم است. دنیایی خوب است که انسان این سفره طبیعی و این موهبت الهی را آن چنانی که قواعد الهی دستور داده است، بر طبق او رفتار کند، از حدود و ضوابط تخطی نکنند. از آن طرف دنیایی بد است(مذموم است) که انسان این موهبت الهی را برای خود بخواهد، سهم خود را افزون تر از دیگران بخواهد و به حق دیگران دست اندازی کند! دنیایی مذموم است که انسان دل بسته اش بشود! آقا چه ایراد دارد انسان دنیا را دوست بدارد؟ چه ایراد دارد رسیدن به فلان مقام، رسیدن به فلان ماشین و امکانات و ساختمان و ... را انسان دوست بدارد؟ ایراد آن چیست؟ جوابش این است : مقتضای حبّ الشّیء یعمی و یصمّ است یعنی دوست داشتنِ چیزی انسان را کر و کور میکند، تا آنجا که در راه به دست آوردنِ چیزی که عاشق و دلبسته آن است، هیچ خط قرمزی را و هیچ حدّ و حدودی را رعایت نمیکند! این میشود دنیای مذموم! راز انحرافی که آن روز امیرالمومنین در مقابل خود ملاحظه میکرد و نهج البلاغه پر است از بیان این انحرافها عبارت بود از دنیاطلبی.

 

عواقب گناه

گناهان علاوه بر اثر سوءِ معنوی ، باعث عدم موفقیت هایی هم میشوند. بسیاری از میدانها هست که انسان باید در آن حرکت کند اما به دلیل گناهانی که از او سرزده است، در آنها ناکام میشود. مثالش جنگ اُحد، بخاطر کوتاهی جمعی از مسلمین پیروزی اولیه تبدیل به شکست شد، مسلمین اول پیروز شدند ولی بعد کماندارانی که  باید در شکاف کوه می نشستند و پشت جبهه را نفوذناپذیر میکردند، به طمع غنیمت(که از دیگران جا نیفتند)، سنگر خودشان را رها کردند و دشمن هم از پشت آنها را دور زد و حمله غافلگیرانه ای انجام داد و مسلمانان را تارومار نمود. سوره آل عمران چند آیه راجع به این قضیه دارد  « إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا     روزى که دو گروه [در اُحد] با هم رویاروى شدند، کسانى که از میان شما [به دشمن‌] پشت کردند، در حقیقت جز این نبود که به سبب پاره‌اى از آنچه [از گناه‌] حاصل کرده بودند، شیطان آنان را بلغزانید.» یعنی اینکه دیدید عدّه ای از شما در جنگ احد، پشت به دشمن کردند و تن به شکست دادند، مسئله اینها از قبل زمینه سازی شده بود؛ اینها  اشکال درونی داشتند، شیطان اینها را به کمک کارهایی که از قبل کرده بودند به لغزش وادار کرد یعنی گناهان قبلی اثرش را در جبهه ظاهر میکند، چه جبهه نظامی، سیاسی، در کار سازندگی، در کار تعلیم و تربیت و آنجایی که استقامت لازم است و ...

 و یا در مثالی دیگر آیه دهم سوره روم « ثمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ   سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند » یعنی یک مومن بر اثر عدم مراقبت و مواظبت از خود، کارش به جایی میرسد که ایمان خود را از دست میدهد، تکذیب "آیات الله" میکند.

پس گناهانی که انسان انجام میدهد، یک اثر معنوی دارد که روح را از روحانیت می اندازد،از نورانیت خارج میکند و راه رحمت الهی را بر انسان میبندد.
اثر دیگر این است که در صحنه های مبارزات اجتماعی، آنجایی که حرکت زندگی احتیاج به پشتکار و مقاومت و اراده دارد، گناهان گریبان انسان را میگیرد و اگر عامل دیگری نباشد که این ضعف را جبران کند انسان را از پا در میآورد.(البته گاهی ممکن است عامل های خوب، این گناه را جبران کنند.)

آثار ترک گناه

پیوند زدن دل به خدا زمانی ممکن است که انسان گناه نکند! راه رسیدن به پیوند زدن دل به خدا، در درجه ی اول ترک گناه است، بعد از آن انجام واجبات است که از همه واجبات مهم تر نماز است « وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلَاتِک»‏ همه کار انسان تابع نماز است.

 

موانع ارتکاب گناه

1. تقوا :  یک وقت ممکن است سررشته از دست انسان خارج شود و گناهی هم از او سر بزند. مهم این است که شما مراقب باشید و بنا داشته باشید که گناه نکنید. « إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ   در حقیقت، کسانى که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‌اى از جانب شیطان به ایشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند. » متّقی این طور است به مجرّد اینکه شیطان او را مسّ کرد یعنی آلوده به وسوسه شیطانی شد، فوراً متوجه میشود که اشتباه کرده و در جاده ی سراشیب نمی افتد که تا ته دره(تا اسفل سافلین) برود بلکه خودش را نگه میدارد و کنترل میکند.

نکته: تفاوت تقوای در حرکت و تقوای در سکون
تقوای در حرکت معنایش این است که شما یک اقدام مثبتی بکنید و خود را از خطا نگه دارید.
تقوای در سکون معنایش این است که شما کاری نکنید، کسی که کاری نمیکند هیچ اشتباهی هم نمیکند شما اگر کتاب ننویسید هیچ غلطی ننوشته اید، اگر سخنرانی نکنید هیچ غلطی نگفتید. آیا برای اینکه ما غلط نکنیم خوب است کتاب ننویسیم، یا سخنرانی نکنیم یا اصلا حرف نزنیم؟ درست آن است حرف بزنیم اما حرف غلط نزنیم، این تقوایِ در حرکت است.

 

2. ذکر: حضرت باقر(ع) در روایتی میفرمایند که سه چیز هست که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مومنین است که یکی از آنها ذکر خداست در همه حال «ذکر اللَّه علی کل حال»که در ادامه این را معنا کرده‌اند: «و هو ان یذکر اللَّه عزّوجل عند المعصیة یهمّ بها»؛ وقتی که میرود به سمت معصیت، ذکر خدا او را مانع بشود. یاد کند خدا را و این معصیت را انجام ندهد؛ ذکر خدا مانع بشود از اینکه انسان به سمت این گناه برود.

بعد حضرت میفرمایند که این، تفسیر آن آیه است که فرمود: «انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان»؛ وقتی شیطان به اینها تنه میزند، گذرنده‌ی شیطان اینها را مس میکند؛ یعنی هنوز درست به جانش هم نیفتاده، «تذکّروا»؛ فوراً اینها متذکر میشوند. «فاذا هم مبصرون»این ذکر موجب میشود که چشم اینها، بصیرت اینها باز بشود. معنای «ذکراللَّه علی کل حال» این است.

 

3. نماز: نماز با حضور قلب(از یک منظر) یعنی بدانید که یک مخاطبی دارید بدانید دارید با او حرف میزنید. «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ» «تنهی» یعنی شما را نهی میکند، معنایش این نیست که مانعی جلوی شما میگذارد که دیگر نتوانید گناه کنید، نه، یعنی دائم به شما میگوید گناه نکن. و وقتی روزی چند نوبت از درونِ دلِ انسان به او بگویند گناه نکن ، انسان گناه نمیکند.

4. ماه رمضان: ماه رمضان فرصت مغتنمی است که انسان تمرین اجتناب از گناه کند. حضرت زهرا(س) : « ما یَصْنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ اِذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ   روزه دار اگر زبان و گوش و چشم و اندامش را حفظ نکند روزه او به چه کارش آید؟ »

 

5. تعقل و عاقبت اندیشی: در سوره ملک وقتی کافران را به دوزخ وارد میکنند ازشان میپرسند اَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ آیا به سوی شما بیم دهنده ای نیامد؟   قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا آنها میگویند چرا از سوی خدا بیم دهنده آمد، به ما حقایق را هم گفت اما ما او را تکذیب کردیم سپس همین کافران میگویند قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ اگر ما در دنیا می شنیدیم و تعقل میکردیم امروز در میان اصحاب دوزخ نبودیم. هیچ کس نیست که بشنود و بیندیشد مگر آنکه میتواند راه خطا را از راه صواب تشیخص دهد.

 

راه های علاج گناه

1. شناخت گناه خود: ما اگر بخواهیم گناه نکنیم اول باید گناه خودمان را بشناسیم، و این بوسیله خود ما ممکن است، البته « المؤمنُ مِرآةُ المؤمنِ   مؤمن، آینه مؤمن است. »یک برادر میتواند گناه های یک برادر دیگر را اگر دید، به او بگوید(منتها نه به صورت آبروریزی)

 

2. توبه و استغفار: استغفار مهم است چرا که به معنای توجه انسان به خطاهای خود است، کسی که خود را عاری از هرگونه اشتباه میداند که به فکر استغفار نمی افتد پس نفس توجه به استغفار یعنی ما دچار کمبود و گناه هستیم. این برای هر انسانی لازم است زیرا هیچ انسانی نیست که دچار ظلم و گناه و تقصیر نباشد؛ آیه 61 سوره نحل: «وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَکَ عَلَیْهَا مِنْ دَابَّةٍ  و اگر خداوند مردم را به [سزاى‌] ستمشان مؤاخذه مى‌کرد، جنبنده‌اى بر روى زمین باقى نمى‌گذاشت» اگر فرض کنیم کسی هیچ گناهی(جوارحی) هم انجام نداد( از قبیل دروغ و ظلم و غیبت و شهوت رانی و...) مبتلا به گناه اخلاقی هست. یعنی مثلا اگر در بین مردم که راه میرود  بگوید: این بیچاره مردم، همه مشغول گناهند ولی ما خودمان را نگاه داشتیم، این خودش یک گناه و سقوط است و استغفار لازم دارد.(گناه اخلاقی مانند: حسد، طمع، خودبزرگ بینی و ...) اگر فرض کنیم انسانی باشد که این گناهان را هم ندارد ولی مثلا در باب علم توحید، پیش نرفت، در این صورت یک کوتاهی انجام داده که از آن باید استغفار کند.

 

 

نکته: شروط استغفار

برای اینکه بتوانیم استغفار کنیم باید دو خصلت را از خودمان دور کنیم، اولی غفلت است، غفلت یعنی انسان به کلی متوجه نباشد که گناهی از او سر میزند؛ بعضی انسان های گناهکار غرق در غفلتند و اصلا ملتفت نیستند که چه کار میکنند، شاید برای انسان هیچ خطری بالاتر و هیچ دشمنی بزرگ تر از غفلت برای انسان نباشد. که انسان غافل هرگز به فکر استغفار نمی افتد اصلا به یادش نمی آید که گناه میکند. آن کسی که مثلا به غیبت کردن عادت کرده، توجه ندارد که یک گناهی را به طور مرتب انجام میدهد؛ یعنی غفلت در انسان یک انس بوجود می آورد، اول متوجه نیست که گناه کرده و دارد گناه میکند بعد هم اگر متوجه بشود گناه خودش بنظرش کوچک می آید.
دومین خصلت غرور است، اندک کار کوچکی که انسان انجام میدهد ، مغرور میشود.
در دعای 46 صحیفه سجادیه  عبارت تکان دهنده ای هست که «وَ الشَّقَاءُ الْأَشْقَى لِمَنِ اغْتَرَّ بِک» بالاترین شقاوتها، متعلق به کسی است که به تو مغرور شود. در دعای 39  نیز آمده «فَأَمَّا أَنْتَ یَا إِلَهِی فَأَهْلٌ أَنْ لَا یَغْتَرَّ بِکَ الصِّدِّیقُونَ   اما تو سزاواری که صدّیقان به تو مغرور نشوند» یعنی صدقین هم که که مقام بالایی از مقام بندگی انسانها را دارند نباید مغرور شوند به اینکه ما راه خدا را درست رفتیم، دیگر احتیاج به کار و تلاش نداریم. پس اگر غفلت نبود اگر غرور نبود (خودشگفتی نبود) آن وقت انسان استغفار میکند.

 

3. نهی از منکر: بزرگترین حربه در مقابل گناهکار، گفتن و تکرار کردن است. این‌که یک نفر بگوید اما ده نفر ساکت بنشینند و تماشا کنند، نمیشود. اگر یکی دچار ضعف نفس بشود، یکی خجالت بکشد و یکی بترسد، این‌که نهی از منکر نخواهد شد. پس در مقابل این منکرات، عامل باز دارنده، نهی است؛ نهی از منکر. بگویید: «آقا، نکن.» این تکرار «نکن»، برای طرف مقابل، شکننده است.حرف بزنید بگویید یک کلمه بیشتر هم نمیخواهد؛ لازم نیست یک سخنرانی بکنید. کسی که میبینید خلافی را مرتکب میشود ( دروغ، غیبت، کین ورزی نسبت به برادر مومن، بی اعتنائی به مقدسات، حرکات زشت، پوشش نامناسب و... )یک کلمه آسان بیشتر نمیخواهد بگویید، این کار شما خلاف است، نکنید. لازم هم نیست با خشم همراه باشد. شما بگویید دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی