والعصر

۳۱ مطلب با موضوع «گجله نوشت» ثبت شده است

 

 

بسم الله ارحمان الرحیم_نقش امر به معروف و نهی از منکر در تهاجم فرهنگی

 

ما درهنگام مقابله با تهاجم فرهنگی از یک سری ابزار و استعداد ها برخورد داریم که یکی از مهم ترین و پر استفاده ترین انان امر به معروف و نهی از منکر است.

امر به معروف و نهی از منکر در تعالیف اسلامی در جایگاه ویژه ای قرار دارد تا جایی که امام علی (ع) در نهج البلاغه فرموده اند:همه کار های خوب وجهاد در راه خدا  در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره ای است در دریای عمیق.

دلیلی که امر به معروف و نهی از منکر را برجسته می کند این است که:همه می دانند و همه جا گفته شده که انسان موجودی اجتماعی است,پس رفتار و برخورد دیگران در او تاثیر دارد.به مثال کودکی که در دست همبازیش اسباب بازی با طراحی ایرانی ببیند ،تحت  تاثیر آن اسباب بازی قرار می گیرد و تمایل به داشتن ان می کند,اما این تاثیر گذاری مانند یک شمشیر دولبه است، می تواند جای ان اسباب بازی ایرانی ,اسباب بازی با طرحی غربی باشد و کودک تحت تاثیر طراحی غربی قرار بگیرد.

در مثالی معروف امده که جامعه به مانند یک کشتی است که سرنشین های ان سرنوشت هایشان به هم گره خورده ،پس اگر یک فرد کشتی را سوراخ کند تمام سرنشینان آن غرق خواهند شد،پس اگر گروهی مورد تهاجم فرنگی غرب قرار گیرند ،می توانند طمع ثمرات تلخش را کل اعضای جامعه بچشند.

حال معروف به چه معناست که باید ان را امر کنیم و منکر چیست که باید ان را نهی کنیم؟

معروف ان چیزیست که عقل و شرع ان را خوب بدانند و به سود انسان ها افریده باشند

منکر هم در دقیقا در جبهه متقابل قرار دارد:ان چیز که عقل و شرع ان را خوب نمی دانند و به ضرر برای انسان هستند.

چه این ضرر روحی و روانی باشد، مانند ترک نماز که موجب کم رنگ شدن یاد خداوند در زندگی می شود.

چه این ضرر جسمی باشد،مانند کشیدن سیگار که از ضررات بسیارش بسیار سخن گفته شده.

زمانی که مروف در جامعه امرشود ،و به این امر  عمل شود آن زمان تهاجم برای دشمنان انقلاب بسیار و تا حدودی غیر ممکن می شود.

در ابتدا هر فرد باید از خود شروع کند:وقتی من خودم را اصلاح کنم ،تحت تاثیر ان خانواده هم اصلاح می شوند و ...این گونه یک زنجیره به وجود می اید که انتهایش اصلاح کل جامعه است.

تهاجم فرهنگی نبردی نیست که بتوان به کمک توپ و تانک در آن پیروز شد.

این نبرد نبرد عقل و اندیشه است،نبرد زمان شناسی و استفاده از ابزار های معنوی است ،در این نبرد دشمن با چهره ای خشن و نفرت انگیز به پای به میدان نمی گذارد،چهره او چهره ای نقابی  جذاب و فریبنده است، که آن چهره  نفرت انگیز و خشن پشت نقاب پنهان شده که آتش خشمش از موفقیت و به ثمر نشستن انقلاب اسلامی ،اگر راه های مقابله با آن را نشناسیم می تواند کاخ رویاها و ارزوهایمان را تبدیل به خاکستر کند.

 

یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۰۲
ایلیا اکبری

بسم الله الرحمن الرحیم

تهاجم فرهنگی از نگاه رهبری

 

طبق بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ارتباط تصویری با مراسم مشترک دانش اموختگی دانشجویان و دانشگاه های افسری نیرو های مسلح در سال 99,اقتدار ملی سه رکن دارد:یکی قدرت دفاعی,یکی ثبات و استحکام اقتصادی و دیگری مسائل فرهنگی.به گفته ایشان دشمن از این که ما تهاجم فرهنگی را بشناسیم حراص دارد یعنی دشمن از اینکه ما بیدار باشیم و بفهمیم که تهاجم فرهنگی است و باید مقابله کرد می ترسد.

ایشان در جایی دیگر عرض می کنند :اگر حصار فرهنگی وخاکریز فرهنگی در کشور سست شود همه چیز از دست خواهد رفت و حال که سال ها از انقلاب اسلامی گذشته است انگیزه دشمنان برای نفوذ به این حصار فرهنگی از روز اول بیشتر شده است.

معظم له روش های این تهاجم هم فضای مجازی و تبلیغات گوناگون ماهواره ای بیان می کند .

ایشان در دیدار با با رئیس و اعضای مجلس خبرگان  می فرمایند که اگر می خواهیم پیشرفت واقعی صورت گیرد باید خصوصیات انقلابی،حرکت جهادی،عزت و هویت ملیمان را حفظ کنیم،هضم نشویم و در هاضمه ی خطرناک فرهنگی و اقتصادی جهانی قرار نگیریم.

ایشان در دیداری دیگر با اعضای مجلس خبرگان می فرمایند:ما در سه مسئله باید سرمایه گذاری کنیم یکی مسئله علم،یکی مسئله اقتصاد و یکی مسئله فرهنگ  و ازاین ها به عنوان عنصرهای کلیدی یاد کردند و از همه مهمتر در اینان را مسئله فرهنگ بیان کردند به خصوص فرهنگ در سطح باور ها و عقیده های مردم و از سرمایه گزاری فراوان دشمنان از قبیل ماهواره ها و اینترنت ها سخن گفته اند.

به گفته ایشان ما در هنگام برخورد با مسائل تهاجمی،پدیده را در اول ورود و حتی قبل از ورود هم باید بشناسیم.

ایشان در دیداری با اعضای شورا عالی انقلاب فرهنگی می گویند :آن اول که بحث تهاجم فرهنگی مطرح شد خیلی ها منکر اصل تهاجم شدند و گفتند: چه تهاجمی، بعد از مدتی دیدیم چند کشور غیر غربی هم صحبت از این که به فرهنگشان تهاجم شده کردند و بعدتر دیدیم  خود اروپایی ها هم دارند می گویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی کرد و دیده ایم که گفتن فیلم های آمریکایی ،کتاب های آمریکایی چه تهاجم فرهنگی  به ما کردند و فرهنگ مارا تحت تاثیر قرار دادند. و بعد از این  قضایا،برخی که این تهاجم را باور نمی کردند به برکت قبول دیگران ، تهاجم فرهنگی را باور کردند .ایشان تهاجم فرهنگی را یک حقیقت بیان کردند و گفتند که صداها و هزاران رسانه صوتی،تصویری،اینترنتی و مکتوب دارند در دنیا کار می کنند با هدف ایران!و خودشان هم می گویند و انکار نمی کنند.

در پایان سخن ایشان در حرم مطهر رضوی در سال ۱۳۹۳ را بازگو می کنیم:هدف و اماج تحرک دشمنان در زمینه فرهنگ عبارت است از :ایمان مردم و باور های مردم.مسئولان فرهنگی باید مراقب رخنه فرهنگی باشند؛رخنه فرهنگی بسیار خطرناک است؛باید حساس باشند، باید هوشیار باشند.


  یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۱۸
ایلیا اکبری

بسم الله الرحمن الرحیم

در قسمت دوم (تهاجم فرهنگی) به زمان و درازا و دیر پا بودن این تهاجم می پردازیم.
بر خلاف تهاجم نظامی که اثارش درکوتاه مدت از بین می رود,زدودن و پاک کردن اثارتهاجم فرهنگی از ذهن واحساس جامعه بسیار سخت وطولانی است.مانند فرهنگ غلط و منحرف نظام شاهنشاهی که بعد از گذشت 4 دهه از انقلاب اسلامی هنوز که هنوزه اثارش را در برخی افراد و اقشار جامعه می بینیم.
بذر تهاجم فرهنگی که دشمنان انقلاب اسلامی می پاشند شاید دیر نتیجه بدهد اما بسیار دیر هم اثارش پاک می شود وشاید ثمره ناخوشایندش حتی از نسلی به نسلی دیگر انتقال پیدا کند.
شاید الان نفهمیم که مورد تهاجم واقع شده ایم اما ثمرات تلخش را اگر نتوانیم درست با آن مقابله کنیم سال ها بعد در زندگیمان می بینیم.تهاجم فرهنگی از آن دسته کار هایی است که به تعبیر رهبر اتقلاب اسلامی (صدایش فردا بلند می شود).
برحه زمانی و ان دوره ای که ان را می گذرانیم بسیاردر این رابطه اهمیت دارد,چه هنگام شناختن تهاجم چه در هنگام مقابله با آن.
به مثال زمانی که قیمت کالایی گران می شود و مردم در فشار اقتصادی قرار می گیرند فرصت طلایی و مناسبی برای تهاجم فرهنگی توسط دشمنان انقلاب است.
یا به مثال هنگام انتخابات ریاست جمهوری فرصت طلایی ماست که با رای دادن و انتخاب درست به مقابله تهاجم فرهنگی برویم.
شرایط سنی هم درمیزان اثر گذاری تهاجم فرهنگی بی تاثیر نیست و مهم ترین و حساس ترین دوره، دوره نوجوانی است که انسان در پی کشف علاقه ها,استعداد ها و اعتقاداتش می رود وزخم تیر هجوم فرهنگی دشمن به او به مراتب کاری تر از دیگر دوره های سنیست و یکی از راه های مقابله با تهاجم فرنگی در این سن حضور شخصی دانا,دلسوز و اگاه به شرایط در کنار انسان است تا با سربلندی از پس این نبرد در آید.
در قسمت های بعدی به دیگر اقسام و وجه های تهاجم فرهنگی می پردازیم.

یا علی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۵۰
ایلیا اکبری

بسم الله الرحمن الرحیم

نام این وبلاگ آیه اول سوره عصر است(والعصر)و این زکات علم زکات علم کتابیست در رابطه با سوره مبارکه عصر:رشد نوشته مرحوم علی صفایی (عین-صاد)
از مقدمه و صفحات نخست که بگذریم این کتاب دارای ۶ قسم است.
۱-سرمایه ها:آدمی از سرمایه های بسیاری سرشار است،استعداد ها این سرمایه ها هستند،اما فقط  دارا بودن این سرمایه ها کافی نیست، اصل حرکت و جهت دادن  به این سرمایه هاست.شاید انسان ها در استعداد هایشان با هم متفاوت باشند،اما در جهت دادن به استعداد ها همه برابرند 
۲-نیاز ها: جهت و حرکت دادن سرمایه ها همان نیاز آدمیست،انسان بر روی سرمایه هایش تجارت هایی می کند که این تجارت ها همان نیاز هاست
۳-بازار ها و خریدار ها:وقتی بحث از تجارت می آید، مهم ترین موضوع بازار این تجارت و خریدار این سرمایه است.دو بازار وجود دارد،یکی بازاری با خریدار هایی به نام دل و هوس هایش،دنیا و جلوه هایش،ثروت و قدرت و شهرت و در صدر این ها شیطان وسوسه گر.دیگر بازار، بازاریست با خریداری به نام الله،مالک رحیم و مهربان.
حال باید کدام یک را انتخاب کرد؟بازار اول قابلیت جذب سرمایه های مارا ندارد، سرمایه های مارا به بازی می گیرد و نهایتش چهار سوت و تشویق و چند بارک الله تحویل ما می دهد که باید دید اینها بیشترند یا سرمایه هایی که من داده ام،اینجاست که خسارت به بار می آید.
۴-خسارت ها:این خریدار ها که چیزی نداشته اند بدهند و سرمایه های با ارزش مرا باز نمی گردانند عامل خسارت هستند،این خریدار ها در هیچ مقطع زمانی سودی نداشته اند پس عامل این خسر زمان نیست،مقصر اصلی خود آدمیست.چه زیبا خداوند زمان را تبرئه می کند،والعصر:سوگند به تمامی زمان ها.ان النسان لفی خسر:انسان ها همه در زیانند، حال که انتخاب غلط داشتیم و بازار و خریدار را اشتباه انتخاب کردیم باید در پی جبران این خسران باشیم.
۵-جبران:در این رابطه سوره می گوید :ان النسان لفی خسر. الا الذین آمنوا .در تمامی دوران ها انسان در خسارت است،مگر آن هایی که به هدفی و عشقی رسیده باشند:ان الذین امنوا .این هدف و عشق همان ایمان است،ایمان به چه چیزی؟چیزی که پست تر از ماست؟چیزی که هم اندازه ماست؟یا آنچه از ما برتر است و حاکم و سازنده ماست؟اینجاست که فکر و عقل به کار می آیند...
جواب قطعا ایمان به برتر از ما یا همان خداوند بزرگ و بلند مرتبه است.
۶-نقش مومن در رشد:و توصوا بالحق و تواصوا بالصبر .ان ها که در راهند و همکارند،یکدیگر را سفارش می کنند به حقی که (ایمان)به دست آورده اند و بر صبری که باید به دست بیاورند و این همان امر به معروف است.آنچه از خسارت ها جلوگیری می کند یکی ایمان  است که زیربنای کار و استقامت در کار است و دیگری مومن که با تذکر ها و تواصی ها غفلت ها را می سوزاند و استعداد ها را به جریان می اندازد.
پس انسان ها در خسارت هستند مگر آنها که از این چند مرحله گذشته باشند. 
۱-انها که به عشق و هدف و ایمان  رسیده باشند 
۲-به کار های صالح عمل کردند
۳-سفارش و تواصی به حق
۴-سفارش و تواصی به صبر 

یا علی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۴۲
ایلیا اکبری

به نام ایزد منان

حدود سی سال پیش از هجرت ، پشت ابر های تیره و تار جاهلیت ،در یکی از روستا های یمن، خورشیدی طلوع کرد و نوزادی چشم به جهان گشود که او را مالک خواندند و به راستی چه نام زیبنده ای. چرا که بعدا روشن شد او مالک بر اراده و نفس خویش است. در این کتاب زندگینامه مالک اشتر از قبل از زمان ظهور اسلام که همه در تاریکی و جهالت بودند شروع، و تا شهادت وی ادامه دارد، و بین این دو موضوع انقدر ماجرا های زیبا و هیجان انگیز وجود دارد که دوست دارید کتاب تمام نشود و شما بیشتر با شجاعت و فداکاری مالک اشتر اشنا شوید. .

اصلا از اسم شروع می کنیم (مالک اشتر) مالک که اسمی است که گفتم پدر و مادر وی گذاشتند. ولی اشتر که جلوتر میگویم .چون مالک در یکی از جنگ های خود به پلک های چشمش اسیب دید و پلکش دگرگون شد می گوید . و در زبان عربی که این طور شود می گویند شتر عینه و اشتر از اینجا امده.

حالا درمورد ویزگی های جسم ایشان،فردی بلند قد ،گردن کشیده و شکوهمند و دارای بازوان ستبری دارد و صدای غرا و بلند داشتند.

کنیه : مالک چون پسری به نام ابراهیم داشت با کنیه ابو ابراهیم شناخته بود یا مالک اشتر و  کبش العراق :قوچ چون همیشه جلو بود و مالک در تمام نبرد ها جلو بود.

یکی از ماجرا ها:عمرو بن یثربی،از قهرمانان سپاه جمل بود و از او به عنوان رئیس دودمان یاد می شد و از طرف عثمان از صاحب منصبان بصره به شمار می امد . او در جنگ جمل ، زمام شتر عایشه را در دست داشت . ان را به پسرش سپرد و به میدان  تاخت و مبارزه طلبید . علیا بن هند از سپاه حضزت علی ع به میدان رفت . طولی نکشید که علیا کشته شد، وی باز هم مبارز طلبید هند بن عمرو به جنگ وی رفت و باز هم عمرو بن یثربی پیروز شد و دوباره مبارزه طلبید و باز هم حرفش را کشت. برگشت و مهار شتر را گرفت و عربده و رجز می کشید . مهار شتر را رها کرد ، هنگامی که عمرو بن یثربی می خواست به سوی میدان برود به قومش گفت : ای قوم من چند نفر از یاران علی را کشته ام، از این رو او مرا می کشد ومن باکی از مرگ ندارم و شما تا اخر از عایشه حمایت کنید . قوم گفتند: در میان سپاه علی از هیچ کس خوفی درباره تو نیست الا مالک اشتر . عمرو گفت:درسته من از مالک می ترسم سپس عازم جنگ شد و رجز خواند مالک اشتر نگاهی به عمرو انداخت و به میدان امد عمرو بسیار ترسید و رجز خواند و لی با لرزش خواند . مالک با اسب حمله کرد مالک جوری عمرو را زد که  سر وی از تن جدا شد و امام علی تکبیر گفت بقیه قوم که تعدادشان به 100 می رسید ازترس مالک به میدان نیامدند تا پیکر را برگردانند.

در اخر، به نظر شما اگر بقیه امامان همین یاران را داشتند چه می شد لطفا جواب دهید؟

لطفا دعای فرج بخوانبد تا امام زمان با مالک ظهور کند و خدا کند ما در سپاه مالک اشتر باشیم تا از پیشداران سپاه امام زمان باشیم

یا علی.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۵۶
(0) 11

بسم رب الشهدا

این کتاب که مصطفی رضایی کلورزی آن را نوشته است، داستانی در ژانر علمی تخیلی است که حوادث آن در سال ۱۴۲۰ هجری شمسی اتفاق افتاده است.
دورانی که این کتاب سعی در به تصویر کشیدن آن کرده خیلی به دوره ای که الان ما در آن زندگی میکنیم شبیه است .زیرا که الان بیماری وحشتناک کرونا فراگیر شده و تعداد زیادی از جهان را به کام مرگ کشانده و تمام جهان را درگیر خودش کرده .حال، در دورانی که در این کتاب نوشته شده است یک بیماری وحشتناک به نام «زی.اُ.» یا «زایو» سراسر دنیا را فراگرفته است و نیمی از جمعیت زمین به خاطر گسترش این بیماری مرده‌اند. از جانب فلسطین گزارشی به ایران می‌رسد که در آن به وجود یک آزمایشگاه مشکوک در اعماق زمین، در منطقه‌ای در فلسطین اشاره می‌شود. دکتر علی پارسا محقق و میکروب‌شناس ایرانی برای یافتن سرنخ‌هایی از زایو و نجات ساکنان زمین از دست این میکروب کشنده با یک گروه آموزش‌دیده برای رفتن به این آزمایشگاه آماده می‌شوند ولی در طول مسیر با اتفاقات عجیبی روبرو می‌شوند که باعث آشنایی آن‌ها با یک تیم حرفه‌ای بین‌المللی در حوزه شناسایی و مبارزه با بیماری‌های میکروبی می‌شود. دکتر پارسا با این تیم همراه می‌شود؛ تیمی که یکی از اعضای اصلی آن یک پژوهشگر سرشناس آمریکایی به نام بیل اسمیت است که علاقه زیادی به تفکر شیعه دارد. همراهی این تیم و آشنایی بیشتر دکتر پارسا و بیل اسمیت در این مسیر زمینه‌ساز اتفاقات جالبی در ادامه داستان می‌شود...
«زایو» داستانی پر از پستی و بلندی دارد که با رویکردی آینده نگارانه چهره‌ی ایران در آینده‌ای نسبتاً نزدیک را روایت می‌کند. داستانی که قهرمان اصلی آن یک دانشمند ایرانی است که با کمک و همفکری نخبگان سایر کشورهای جهان به مقابله با بزرگترین دشمن نسل بشر می‌رود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۰۸
سید محسن شاهنگیان

بسم الله الرحمن الرحیم 

خدا هست و دیگر هیچ نیست.در دنیای پیرامونمان چیز های زیادی را مشاهده می کنیم:درخت و گل ،کوه و جنگل،آسمان بی انتها،خورشید گرما بخش،ستارگان غیر قابل شمار و...اما در واقع فقط خدا را می بینیم.این زیبایی های بی انتها نشانه هایی هستند از خدای بی انتها.پس به راستی خدا هست و دیگر هیچ نیست.
کتاب های زیادی در رابطه با شخصیت بزرگ شهید چمران نوشته شده است اما چیزی که این کتاب را متمایز می کند این است که این دل نوشته ها را شهید چمران فقط برای دل خود و خدای خود نوشته و هیچ وقت قصد این را نداشته که به کتابی در آید و منتشر شود،اما خدای مهربان سرنوشت را جوری رقم زد که بتوانیم از این دست نوشته های سر تا پا عشق به پروردگار استفاده کنیم. 
این کتاب شامل سه بخش است ، در صفحات نخست دل نوشته های شهید چمران را در آمریکا می خوانیم.بخشی  که قسمت بسیار اعظمی از کتاب را در برگرفته دل نوشته های ایشان در لبنان است،و در صفحات پایانی نوشته هایی می خوانیم از سال ها،ماه ها و روز های پایانی عمر با برکت دکتر چمران در ایران. 
اما در تمامی این مسیر ما یک خط فکری را می بینیم،از نام کتاب می شود این خط فکری را حدس زد.فقط و فقط خدا و دیگر هیچ...اخلاص ناب شهید چمران ایشان را به چنین شخصیت برجسته ای تبدیل کرد.
شهید چمران عشق همه چیز را در خدا می دید:عشق به زندگی،عشق به جهاد و شهادت،عشق به قرآن و ائمه.
نمونه ای از این عشق را می شود در نوشته ای برای مادرش پس از بازگشت به ایران نوشته بود مشاهده کرد:ای مادر،بعد از بیست و دو سال به میهن عزیز خود برمیگردم و به تو اطمینان می دهم که در این مدت دراز حتی یک لحظه هم خدا را فراموش نکردم،عشق او انقدر با تار و پود وجودم آمیخته بود که یک لحظه حیات من بدون حضور او میسر نبود. 
به گفته ی خود شهید چمران در وصیتی که به امام موسی صدر کرده بود سه خصلت ایشان را ممتاز کرده بود ، در کتاب آمده:
۱-عشق که از سخن و نگاهم ،از دست و حرکاتم،حیات و مماتم عشق می بارد.در آتش عشق می سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی شناسم،در زندگی جز عشق نمی خواهم و جز به عشق زنده نیستم.(منظور دکتر چمران از توضیح ناب از عشق ،عشق به خداوند یکتاست.)
۲-فقر که از قید همه چیز آزادم و بی نیازم،و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند تاثیری نمی کند.
۳-تنهایی که مرا به عرفان اتصال می دهد و مرا با محرومیت آشنا می کند.کسی که محتاج عشق است در دنیای تنهایی با محرومیت می سوزد و جز خدا کسی نمی تواند این شب های تار را با او باشد و جز فرشتگان اشک های او را پاک نخواهند کرد و جز کوه های بلند راز و نیاز او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله صبحگاه او را حس نخواهد کرد.دنبال انسانی می گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد ولی هر چه بیشتر می گردد کمتر میابد. 
از همین چند سطر می توان به شخصیت لطیف و احساسی شهید چمران پی برو.شهید چمران عبارت است از عشق بی کران بی خدای دوست داشتنی.
در اول متن نوشتم ما هر چه را مشاهده مشاهده می کنیم در واقع خدا را می بینیم،حال می شود گفت به هر چیز قابلی که عشق بورزیم در اصل به خدا عشق ورزیدیم.همانطور که تماشای زیبایی هایی چون آسمان و خورشید و ستارگان نشانه هایی از خدا است عشق به زیبایی های معنوی چون جهاد و شهادت،اسلام و  ائمه،قرآن، انقلاب و...نشانه هایی از عشق به خدا بلند مرتبه است.
خواند این کتاب پر از حس را به تمام شما دوستان عزیز پیشنهاد می کنم.در پایان جملاتی از متن کتاب اورده می شود که انشاالله مورد نظر شما واقع گردد.

راستی عبادت چیست؟جز آنکه روح را تعالی می دهد؟و آن احساس نا گفتنی را در دل آدمی ایجاد می کند؟احساسی که در آن تمامی ذرات وجودش به ارتعاش در می آید، جسم می سوزد،قلب می جوشد،اشک فرو می ریزد،روح به پرواز می آید و جز خدا نمی بیند و نمی خواهد.

ای درد اگر تو نماینده خدایی که برای آزمایش من قدم به زمین گذاشته ای تو را می پرستم،تو را در آغوش می کشم و هیچ گاه شکوه نمی کنم.

خدایا،به تو پناه می برم.
خدایا،به سوی تو می آیم. 
خدایا،بدبخت.
خدایا ،۰می سوزم.
خدایا، قلبم در حال ترکیدن است.
خدایا،رنج می برم.
خدایا،جهان در نظرم تیره و تار شده است.
خدایا،بی چاره ام.
خدایا،عشق حتی محبوب ترین کسانم هم مکدر شده‌‌
خدایا،بد بختم.

انقلاب آن نیست که غرور و خودخواهی بر او غلبه کند و حرف کسی را نشنود،انقلاب انست که در کمال تواضع و فروتنی ،هر حرف حقی را بپذیرد.انقلاب آن نیست که با شعارات تند،بخواهد انقلاب گری خود را به دیگری تحمیل کنم.
انقلاب آن است که احتیاج به تصدیق کسی ندارد.

والسلام. 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۳۱
ایلیا اکبری

بسم الله الرحمن الرحیم
تهاجم فرهنگی؟؟!!.تهاجم چیست و فرهنگ چیست؟در معنای لغوی تهاجم به معنای :تعرض ،حمله، شبیخون،هجوم و یورش است.فرهنگ هم یعنی:آداب و رسوم ،تجربه تاریخی که قابل انتقال به نسل های بعد است،شیوه زندگی و ارزش های معنوی.
این دو کلمه در کنار هم معنی بسیار مرموزی دارد:تعرض به ارزش های معنوی ما این معنی مرموز است.
تهاجم فرهنگی توسط چه کسانی انجام می شود؟به بیان ساده این عمل شوم توسط دشمنان انقلاب ارزشمند اسلامی به وقوع می پیوندد.
اگر نگاهی به تاریخ کوتاه اما پر برکت انقلابمان بیندازیم مشاهده می کنیم که در دهه اول انقلاب دشمنان به تهاجم نظامی گرایش داشته اند اما بهشان ثابت شد که حریف عشق علوی مردان و زنان این مرز و بوم نمی شوند.سند هم جنگ تحمیلی ۸ ساله...
با این اوضاع دشمن دست به تهاجم فرهنگی زد که خطرش چندین برابر تهاجم نظامیست. 
اگر در تهاجم نظامی خودمان را با توپ و تفنگ ،تانک و موشک و... مجهز می کردیم تکلیفمان در برابر این تهاجم (فرهنگی)چیست؟
۱-شناخت همه جانبه تهاجم فرهنگی و اهداف دشمن از آن. امام صادق (ع)در رابطه با همین موضوع فرموده اند:کسی که عالم و آگاه به زمان خود باشد شبهات بر او هجوم نمی آورد.
۲-تقویت بینش دینی.در این باره در قرآن کریم امده که:پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایتشان می کند.
۳-گسترش امر به معروف و نهی از منکر:در قرآن بار ها گفته شده امر به معروف و نهی از منکر از لوازم و واجبات اجتماع سالم و صالح است.مقام معظم رهبری هم در اشاره به اهمیت این موضوع فرموده اند:مسئله امر به معروف و نهی از منکر تکلیف همیشگی مسلمان هاست،جامعه اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر زنده می ماند،قوام حکومت اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر می باشد .
و...
این ها تنها بخشی از راه های مقابله با تهاجم فرهنگی غربی ها بود.به همان اندازه که نیرنگ های دشمنان غربی بی پایان است راه های مقابله با این تهاجم خطرناک هم تمامی ندارد.
نه این مقاله ظرفیت این بی نهایتی را دارد نه قلم بنده حقیر.
امید وارم این متن قطره ای به اقیانوس آگاهی و دانش شما افزوده باشد.
یا علی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۹ ، ۲۰:۴۱
ایلیا اکبری

بسم رب الشهدا
کتاب آن مرد با باران می آید از وجیهه علی اکبری سامانی
اول از همه درباره این کتاب میتوانیم به تقریظ حضرت آقا از این کتاب اشاره کرد که می‌فرمایند:

بسمه تعالی
بسیار خوب و هنرمندانه و پرجاذبه نوشته شده است. تصویری که از ماههای آخر مبارزات نشان میدهد، درست و روشن و واقعی است. به گمان من همه‌ی جوانها و نوجوانهای امروز به خواندن این کتاب و امثال آن نیاز دارند. از نویسنده‌ی کتاب باید تقدیر و تشکر شود ان‌شاءالله.


 انقلاب تنها یک اتفاق بزرگ بیرونی نبود که ارکان حکومت شاه را فرو ریخت ؛ بلکه روح و درون مردمان جامعه ای را منقلب کرد و اعتلا بخشید.
این همان چیزی است که وجیهه علی اکبری سامانی در رمان «آن مرد با باران می آید» طرح کرده است. او در این کتاب، قصه پسری نوجوان را حکایت می کند به نام بهزاد که ناگهان در مسیر انقلاب قرار گرفته است. او دچار ترس هایی است که شاید هر نوجوانی در آن سن دارد اما در بهزاد کمی بیشتر هم هست.
از طرفی هم به واسطه سن و تجربه اش از خیلی چیزها سر در نمی آورد. با این همه، وجود برادر بزرگترش بهروز که رفتار و تفکرات انقلابی دارد، کم کم ترس های او را کم می کند و بر شناختش می افزاید. بهروز برای او از کاپیتولاسیون می گوید و دیگر ظلم ها و بی عدالتی هایی که آمریکایی ها و رژیم پهلوی بر سر مردم ایران و امام خمینی (ره) آورده اند. از سویی دیگر سعید، بچه محل و همکلاسی بهزاد، که سرِ نترسی دارد، با کارهایش او را ترغیب می کند که بیشتر و زودتر به صف انقلابیون بپیوندد. علی اکبری در این کتاب جذاب و زیبا ، از روزهای پرشور انقلاب می گوید، از شعارها و تظاهرات و دیوارنویسی ها تا الله اکبرگویی های شبانه و پخش اعلامیه و تجمع در مساجد و تظاهرات. اما پدر بهزاد فکر می کند که همه این اتفاقات، گذرا و بی ثمر است و با شعار و تظاهر، نمی توان جلو ارتش مسلح شاه ایستاد و نمیتوان رژیم یک کشور را عوض کرد زیرا پشت این حکومت آمریکا و انگلیس و دیگر کشور های ملعون ایستاده اند. با این همه، ایمان جمعی مردم و پیشروی انقلاب، او را هم با این رود خروشان همراه می کند. اما دستگیر شدن بهروز و مریض بودن مادربزرگ او، شرایط دشواری را برایشان رقم می زند. با وجود این مشکلات و دشواری و کشته شدن بسیار مظلومانه بسیاری از مردم ، آمریکا و انگلیس و تانک و ...  نتوانستند جلوی مردم دوام بیارند و حکومت ظالمانه و دیکتاتوری پهلوی از بین رفت حکومت انقلاب اسلامی به روی کار آمد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۵۵
سید محسن شاهنگیان

به نام خدای شهید پرور

لطفا قبل از خواندن کتاب، یک دعای فرج به نیت ظهور امام زمان (عج) بخوانید.

داستان این کتاب درباره شهیدی است که با حاج قاسم ،واز همه بهتر مدافع حرم بی بی زینب بوده.درابتدای کتاب ،نویسنده درباره چند روزِاخر زندگی این شهید می نویسد.می گوید:شهید می خواست برود خط مقدم ولی فرمانده آنجا نمی گذاشت حالا بگذریم وی چگونه به خط مقدم رفت ،و در ادامه درباره خبر دادن به خانواده آن شهید برای شهادت ان می نویسد. داستان این کتاب درباره شخصی است که به خاطر اینکه پدربزرگ و مادربزرگ را خیلی دوست داشت به آنها میگفت پدر و مادر،و پدر ومادر خود را با اسم کوچک صدا می زد،کسی که صاحب قهوه خانه بود و مدام قلیان می کشید،و ... . زمانی داستان شروع می شود که اقا مجید به کربلا می رود و با اباعبدالله عهد می بندد که خودش را پاک کند و کم کم شروع کرد .ابتدا قلیان را کنار گذاشت سپس وارد پایگاه بسیج شد و وارد جلسه های مذهبی شد .اخلاقی خوب پیدا کرد ... اصلا چرا اسم کتاب مجید بربری است؟ چون مجید هر ماه یکبار تنور نانوایی را اجاره می کرد و نان مجانی می داد .حتی برای مدافع حرم شدن اسم نوشت ،کسی باورش نمی کرد این فرد به کاروان شهدا برسد.من دیگر توضیح نمیدم تا بروید و کتاب را بخوانید .بدانید بدانید وبدانید این خاطرات شهدا را نخوانیم چگونه می توان به مسیر برگردیم و به امامان برسیم. هر شهید از یک موقعیتی به اوج رسید و ممکنه بعضی از آن موقعیت ها مثل زندگی ما باشد.مجید اقا به ما یاد داد هرجا خواستیم می توانیم ترمز گناه و بدی را بکشیم ومانند حر با شرمندگی به سپاه امام حسین برسیم .فقط یک روزی ما متحول شدیم یا خواهیم شد ،دراین کتاب مجید آقا با کربلا رفتن برگشت به مسیرش.مثلا خیلیا با شهادت حاج قاسم برگشتن و متحول شدن، مثلا حاج عباس ما با خاطرات و کتاب شهید محمد عبدی متحول شدن .یادتون باشه ما فقط یکبار زندگی می کنیم . اینکه طوری زندگی کنیم که بعدا حسرتشو نخوریم.حالا ما می توانیم با چند کار اساسی که بسیاری از شهدا گفتن عمل کنیم. گفتن با نفس خود بجنگید،من که هنوز به مبارزه با نفس نرفتم و من از همه مومنان بیچاره ترم (حاج عباس اینم بیچارگی جلوی مومن). دوستان ما می توانیم مثل مجید این راه را ادامه بدیم یا مثل دوستان مجید بمونیم و جدی نگیریم.چون اکنون شیطان بزرگ اکنون،مثل یزید ان موقع با امکانات خود جلوی ما را گرفته .دو توصیه اخر ..

1-درقران همه چی هست (بیشتر شهدا می گفتند) 

2- به نظر من باید به همان حرف پیامبر که درباره جهاد اصغر و اکبر گفتند گوش کنیم .آمریکا و غرب و شرق همه جهاد اصغر هستند ولی امروزه حل کردن مشکلات کشور جهاد اکبر است .

شهدا منو ببخشید غلط کردم دیگه نمی نویسم فقط منو و حاج عباس و خیلیای دیگه چشممون به شماست که از ما هم حرف بزنید  .دعا تون می کنم دعام کنید 

جمعه یعنی زانوی غم در بغل

بر سر سجاده های العجل

جمعه یعنی اشک های انتظار

جمعه یعنی شکوه از هجران یار

جمعه یعنی آه.الغوث.الامان

در فراق مهدی صاحب زمان                                                                  (یا علی)

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۹ ، ۰۱:۰۴
(0) 11