والعصر

۷ مطلب با موضوع «سوره نوشت» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

- من می روم خانه مادربزرگت ، دَرست که تمام شد راه بیفت بیا

صدای پدرم بود که دربین پیوندهای کووالانسی رشته افکارم را بهم ریخت!

- چشم، خداحافظ.

و من مشغول درس شدم . . .

بعد از آنکه توانستم بین الکترون ها، پیوند کووالانسی برقرار کنم، باید حاضر شوم و به سمت خانه مادربزرگ که یک روستا با ما فاصله دارد حرکت کنم.

کتابِ شیمی را میبندم، درِ کمدِ لباس هایم را باز نکرده ام که نگاهم به پازلِ هزار تکه ای که تا نصف بیشترش را ساخته ام می افتد؛ بعد از آن همه درس، پازل واقعا بهترین گزینه ای است که بهم حسِ خوبی میده.

درِ کمد را که نیمه باز بود، می بندم و به سراغ بهترین همدم این روزهایم یعنی پازل میروم.

. . .

قطعه آخر را هم سرجایش میگذارم و تمام!! آنقدر خوشحالم که نمی توانم احساسم را بیان کنم، نگاهی به ساعت میندازم، یک ساعت گذشته و من اصلا نفهمیدم... هوا تاریک شده، سریع لباس هایم را می پوشم و از خانه میزنم بیرون... همین که درِ حیاط را باز میکنم، خشکم می زند!!

یک گرگِ خاکستری که از فرطِ گرسنگی تمام دندان هایش را نشانم می دهد جلوی در ایستاده و زل زده است به من و من مات و مبهوت نگاهش میکنم.

ای کاش بابا اینجا بود اما بابا یک روستا با اینجا فاصله دارد ... گرگ خیزی می کند و آماده پریدن می شود... نفسم بند آمده، یاد کدخدا میفتم...آره کدخدا، کدخدا میتونه گرگ رو دفع کنه...

ناگهان گرگ از زمین جدا می شود و به سمتم می پرد، من هم هرچه در توان دارم در پایم جمع می کنم و با تمامِ نفسی که برایم مانده شروع به دوویدن می کنم...

 از سبزه های جلوی خانه خاله ام می پیچم و کوتاه ترین مسیر تا خانه کدخدا را در پیش میگیرم...

فرصت نگاه کردن به عقب را ندارم اما صدای پای گرگ بلند و بلندتر می شود، به سرکوچه کدخدا می رسم بلند داد میزنم: کدخداااااا، کدخدااااااا

درچوبی باز می شود و کد خدا با عصایش بیرون می آید...

 و ناگهان فریاد می زند: سرت را بدزد و عصایش را به سمتم پرتاب میکند، مینشینم روی زمین و سرم را پایین میگیرم....

عصا درست به گرگ برخورد می کند، گرگ که توقع چنین چیزی را نداشت بر اثر ضربه به زمین میخورد و با همان حالت نگاهی به من میکند از همان نگاه ها که یعنی : این بار قصر در رفتی، دفعه بعدی حالیت میکنم ...

گرگ راهِ آمده را با سرعت بیشتری بر میگردد.

 به کدخدا نگاه میکنم. . .

چه قدر این مرد خدایی است... چه قدر بزرگ است... چه قدر قدرت دارد...

- کدخدا ممنون، نزدیک بود بمیرم.

حالا آغوشِ کدخدا بهترین پناهگاهی بود که میتوانستم اختیار کنم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۱ ، ۱۸:۲۴
گجله ابن مربی

بسم رب فلق

روزی روزگاری تیم فوتبالی وجود داشت که با اختلاف بسیار توانسته بود تیم های فوتبال دیگر کشور را شکست دهد و از پس آنها بر اید و تمام این پیروزی ها به واسطه ی مربی نیرومندی بود که توانسته بود تیم را به این موفقیت چشم گیر برساند.در این میان تیم فوتبالی هم وجود داشت که تمام تلاشش را می‌کرد که آنها را شکست دهد و بر آنها چیره شود.

انها در چند بازی از تیم نیرومند شکست خوردند و حذف شدند روزی مدیر عامل باشگاه شکست خورده بر آن شد که میان مربی و بازی کن ها وقفه ایجاد کند و میان آنها شکاف و اختلاف بیاندازد تا با روش تفرقه بیانداز و حکومت کن انهارا شکست دهد.

یکی از بازیکنان تیم قدرتمند را با یک نفر اشنا کرد و و موجب دوستی آندو شد؛بدین وسیله توانست میان او و مربی تفرقه بیاندازد و میانه آندو را شکر آب کرد .

پس از آن بازیکن بازیکنان دیگر هم به هر روشی که شد با مربی به مشکل خوردند و بازی میان دو تیم فرا رسید ؛ بازیکنان از لج با مربی خلاف راهنمایی های او عمل می‌کردند و تیم رو به زوال بود.در این حال گل اول را خوردند.نیمه اول تمام شد.

بازیکنان هنگامی که به رختکن رفتند به بی اعتنایی و توحین به مربی ادامه دادند و مربی از ورزشگاه خارج شد و به خانه رفت .

بازی ۳-۰تمام شد و تیم قدرتمند از هم فرو پاشیده و باخت!

بازیکنان نمی دانستند که رمز موفقیت تیم اتحاد آنان بود و راهنمای موفقیت آنها مربی آنان بود چراکه مربی بر طرف کننده نیاز ها و تصحیح کننده اشتباهات آنان بود .  

 

 

حالا ای خواننده ی عزیز این داستان واقعی است اگر جای مربی را با خداوند تبارک و تعالی و بازی کنان را با ما انسان های مغرور و مخرب و حقیر و عصیان گر جایگزین کنی!

هدف من از نوشتن این داستان این بود که بتوانم به زبان نا توان خود به شما خواننده بزرگوار بگویم که تنها راه رسالت انسان در این دنیا و در اخرت دست به دامن شدن افریدگار سپیده دم است در هنگام بروز شر هایی که از هر مخلوقی برسد ،هرشری که از زنان افسونگری برسد که در گره های زندگی دیگران میدمندو شری که از حسود می‌رسد هنگامی که حسدش را به کار بگیرد.

 

 

با تشکر.             مدد ز غیر تو ننگ است ،یاعلی مدد 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۰۱ ، ۱۸:۱۴
محمدسبحان سمیع اسکندری

بسم الله الرحمن الرحیم

یک سوالی مطرح شد و آن اینکه : « انسان اساسا باید بیشتر برای فردی که ایمان آورده و سعی و خشیت دارد وقت بگذارد و برایش تلاش کند یا فردی که ایمان ندارد و خودش را مستغنی میپندارد؟!»

در دیدگاه اول خود مومنین دارای اهمیت بیشتری هستند یعنی اگر انسان 100 واحد زمان و 100 واحد توان دارد، 80 واحد از زمان و توانش را بگذارد برای مومنین و 20 واحد را برای آنهایی که ایمان نیاوردند و طغیان میکنند...

در دیدگاه دوم قضیه برعکس است یعنی 80 واحد از زمان و توان به مشرکین و کافران اختصاص یابد... در واقع در این دیدگاه اینگونه مطرح میشود که : افرادی که ایمان آورده اند که خب خداروشکر حالشان خوب است باید برویم بقیه که اسلام ندارند را مسلمان و مومن کنیم...

اما برای جواب، بحث های زیر را از منظر قرآن مورد مطالعه قرار دادیم:

  1. هدف پیامبران چیست!؟
  2. وظیفه آنان چیست!؟

هدف پیامبران:

"هدف اولی پیغمبر، هدف اصلی پیغمبر یک چیز است، در نیمه راه آن هدف، هدف های دیگری هم برای پیغمبر مطرح میشود که در میان این هدف های دیگر، یکی از همه مهم تر و برای پیغمبر جاذبه دار تر است. اما هدف اصلی و اولی پیغمبران الهی،عموما در چند کلمه قابل خلاصه کردن است؛ پیغمبران به این جهان می آیند تا انسان را به سرمنزل تعالی و تکاملِ مقدرش برسانند.(انسان به عنوان یک موجود که دارای استعدادها، دارای قوه ها و انرژی های فراوان هست، میتواند چیزی بالاتر،برتر،عزیزتر و شریف تر از آنچه هست بشود.)"طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن

آیه 129 سوره بقره:

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

زکی یعنی : خارج ساختن آنچه حق نیست؛ و ما میدانیم این بدان معنا نیز هست که حق را سرجایش قرار بدهیم... و این کار و این غایت بینهایت است و ته ندارد، هیچ امکان ندارد انسانی(به غیر از معصومین(ع)) در طول عمر ازشان بپرسی: تو به حد کمال خود رسیدی و دیگر جای پیشرفت نداری!؟ و او بگوید: آری به خدا قسم که دیگر هیچ جای رشد و پیشرفتی ندارم و من به نهایت رسیدم...اگرهم بگوید دروغ است . . .

در آیه 164 سوره آل عمران و آیه 2 سوره جمعه نیز هدف پیامبران تزکیه گفته شده است. یا حدیث «بعثت لاتمم مکارم الخلاق» بر همین معنی (میشود گفت) دلالت دارد.

پس تا اینجا فهمیدیم پیامبران هدفشان این است که ما به کمال خود برسیم و این کمال و خوبی بینهایت است...

وظیفه پیامبران:

وظیفه پیامبر (همانطور که از نامش پیداست) این است که پیام خدا را به اهل زمین برساند، یعنی به طور آشکار پیام وحی را به اهل زمین برساند. و در این راه هیچ اجباری هم نیست که آقا شما باید مسلمان شوید، خیر که اگر اینگونه بود خود خدا همه را مسلمان میکرد، مسئله این است که راه به انسان نشان داده میشود حال یا انسان شاکر است و دین اسلام را قبول میکند یا کافر است،حق رو میپوشاند و اسلام را قبول نمیکند.

آیه 18 سوره عنکبوت:

وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ( ... و بر عهده پیامبر جز رساندن آشکار (پیام وحی) نیست)

در آیه های 17 سوره یس و 35 نحل و 12 تغابن و... نیز به این معنا اشاره دارد.

پس در این بخش فهمیدیم که پیامبران ، پیام خدا را(اسلام را) به زمینیان میرسانند حال عده ای ایمان می آورند و عده ای دیگر از سر لجاجت یا ... کفر میورزند.

خب حالا بیایید جواب سوال مطرح شده را بدهیم:

پیامبران پیام خدا را به طور آشکار به ما می رسانند و ما در قبال این پیام دو گروه میشویم:
عده ای قبول میکنیم و میگوییم پیامبر ما این دین را قبول کردیم و آماده ایم هرچه گویی عمل کنیم
و عده ای دیگر: کافر میشوند و میگویند ما بی نیاز هستیم و به این دین نیازی نداریم.

حالا رسول که هدفش به کمال رساندن ما است چه کار میکند!؟ میگوید گروه اول که ایمان آوردید و منتظرید تا رشدکنید و به نهایت کمال برسید صبرکنید که من باید بروم و آنهایی که طغیان میکنند را به اسلام بیاورم و بهشان بفهمانم که نیازمندند...مثل این است که شما یک کلاسی را برگزار کنید و قبلش کلی تبلیغ کنید که آری فلان ساعت کلاس داریم؛ یک عده ای میایند و عده ای هم بالاخره(بر اساس لجاجت و اینکه فکرمیکنند نیازی به کلاستان ندارند) شرکت نمیکنند. حال که زمان کلاس میرسد شما بروید در کلاس و بگویید خب شماهایی که آمده اید منتظر بمانید تا من بروم و به آنهایی که نیامده اند بفهمانم که این کلاس بدردشان میخورد و باعث رشد و کمالشان میشود....!؟ بنظر شما با عقل جور در می آید؟!

 

سوالی برآمده از چند آیه اول سوره عبس

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۰۰ ، ۰۱:۵۶
گجله ابن مربی

بسم الله الرحمن الرحیم

تکلیف سوره انشراح : نوشتن دو موقعیت یا کار که برامون سخت بوده و توضیح آسونی هایی که کنارش بوده...

 

علی طاهرپور : 

۱- مثلا ما امتحان داریم سه شنبه خیلی هم سخته ،میدونیم که کتاب سیر تا پیاز خیلی خوب توضیح داده و درس رو ساده کرده و از این کار دشوار سربلند بیرون میایم.

۲-مثلا ما برای رسیدن بهشت ،و سعادت نیاز به خدا داریم ،ولی تنهایی بعضی موقع ها نمیتونیم ادامه بدیم ،در همین اثنا ما امامان و پیامبران رو د رکنار داریم که بخاطر اونا میفهمیم خیلی از کارامون جلو میره واز افتادن به دره جلوگیری میکنن.

 

ایلیا اکبری:
۱-پیاده روی اربعین،که آسونیش چایی و شربت هایی که موکب ها می دن.
۲-رفتن راه مدرسه از خونه،که خیلی طولانی و سخته ،اما اسونیش بودن یونس باهام.

 

سید محسن شاهنگیان:

۱- نماز اول وقت که خیلی سخته اما وقتی آدم انجام میده تا آخر روز خیالش راحته که نمازو خونده و استرسی نداره

 

محمدمقدس: 

۱-وقتی کار سختی رو انجام میدی(مکانیکی) پولی از کارت بدست میاری و خرج خودت وخانوادت می کنی، که هم خودت راحت باشی هم خانوادت. 
۲-ما قبل فوتبال حرکات کششی انجام میدیم که اون لحظه سختی(درد) داره که برای راحتی خودمون در فوتبال انجام میدیم.

 

یونس تفنگدار:

۱-همین چند روز پیش شیمی رو یاد نمی گرفتم از خدا کمک گرفتم بعد یادش گرفتم

 

 

ان شاءالله که با وجود سختی های راه تا ته مسیر باشیم و عاقبت به خیر و روسفید بشیم! 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۰ ، ۱۴:۳۹
گجله ابن مربی

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره نوشت سوره زلزال

گاهی اوقات ما تمام هوش و حواسمان منعطف به این میشود که از مقامی به مقام دیگر ارتقا بیابیم!

 فکرمیکنیم کسی که مدیر است به مراتب از زیردستی هایش بهتر است!(چراکه مقامش بیشتر است!) فکرمیکنیم آن کسی که در مسجد کاری میکند فرسنگ ها بهتر ازآن کسی است که در جایی دیگر مشغول کار دیگر است. فکرمیکنیم کسی که بینا باشد مقامش خیلی بهتر از فرد نابینا است!

نخیر!! اشتباه داریم فکرمیکنیم به قول مرحوم علی صفایی:" نه سرمایه از انسان است و نه سودها. که سرمایه از اوست و سود ها هم از سرمایه. آنچه برای انسان باقی می ماند مقدار کوششی است که انجام داده که :لیس للانسان الا ما سعی "

  کسی که در ایران به دنیا آمده و شیعه است که خب خیلی کاری نکرده، سرمایه اش این بوده اما آن کسی که در فلان کشور متولد بشود و بعد شیعه بشود آن وقت اجر این با آن یکی است؟!

آنچه که مهم است اعمال آدمی است نه مقام...!

اینکه مدیر باشی یا کارمند، دکتر باشی یا مهندس، بینا یا نابینا ، پولدار یا فقیر ، مرد یا زن اینها مهم نیست...! مهم این است در هر مسلک و منصبی که هستی چه عملی انجام میدهی ... از کوچک ترین اعمالت که اندازه غبارهواست مهم است تا بزرگ ترین آنها!

 که اصلا انسان در قیامت اعمالش را میبیند... فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره...

قرار است آنچنان زلزله ای بیاید که همه ما از این دنیا که باهاش خو گرفته ایم و به روز و شبش عادت کرده ایم کنده بشیم... مثل فرشی که میتکوننش ...زمین رو هم در روز قیامت میتکونن و انسان ها ازش میوفتن...چه مدیرش چه کارمندش چه مهندس اش چه دکترش...ما میمونیم و اعمالمون...ما میمونیم و ذره ذره اعمالمون...اعمالی که توسط زمین ثبت شده و در آن روز حدیث خواهد کرد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۰۰ ، ۱۹:۳۴
گجله ابن مربی

بسم الله ارحمن الرحیم

 


زمین،زمینی که سالیان سال انسان ها در کنار موجودات دیگر درآن زندگی می  کردند،از زمان ادم ابلبشرتا همین الان به ناگهان شدیدا به لرزه در می آید؛زمین آن زلزله ی مخصوص به خودش را می بیند،آری امروز همان روزیست که که بدوافرینش از ان صحبت شده.امروز روز قیامت است...

امروز زمین بار های سنگین خود را خارج می سازد و چیستند آن بار های سنگین؟؟

بار های سنگین انسان هایی هستند که طبق وعده الهی از قبر برانگیخته می شوند و آن چه در صدر آنهاست،انچه در سینه ی انهاست اشکار می شود.

انسان نا آگاه که مات و مبهوت این اتفاقات است سوال می پرسد که چرا زمین این گونه می لرزد؟چرا مردگان از گور بر انگیخته می شوند؟چرا؟ چرا؟چرا؟...

و آن روز به وحی پروردگار، زمین تمامی اخبار را بازگو می کند و تمامی سوال ها را جواب می دهد...

آن زمان که مردم از قبر ها خارج می شوند،گروه گروه و نسبت به اعمالشان از خاک بر انگیخته می شوند.

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ

وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ

انسان ها همان قدر که خیرو نیکی کرده باشند،خیر و نیکی می بینند.

همان قدر هم شر و بدی کرده باشند،آن را نیز می بینند.

 


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۲۲:۱۵
ایلیا اکبری

بســــم ﷲ الرحمن الرحیم
زلزال ((زلزله)) نود و نهمین سوره قرآن است.
••چرا این سوره را زلزله می نامند؟ چون از زلزله نهایی زمین و بر هم خوردن نظم کیهانی در آغاز قیامت سخن می‌گوید. 
سوره زلزال ۸ آیه، ۳۶ کلمه و ۱۵۸ حرف دارد. این سوره جزو سوره‌های مُفَصّلات و از سوره‌های کوتاه قرآن است، این سوره بعد از سوره نساء و مشهور است به احتمال صحیح در مدینه نازل شده‌است. هرچند دربارهٔ مکی یا مدنی بودن اختلاف است. این سوره در ترتیب نزول، نود و سومین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. است.

••محتوای سوره زلزله برچند محور است و آنهارا نام ببرید؟
محتوای سوره زلزله بر سه محور است:
۱. نشانه‌های وقوع قیامت (اَشراطُ الساعة)
۲. شهادت زمین به اعمال آدمی در روز قیامت
۳. تقسیم مردم به نیکوکار و بدکار و رسیدن هر کس به جزای اعمال خودش.
خداوند در این سوره بر دقیق و سخت و عادلانه بودن روز محاکمه در قیامت تأکید می‌کند.

فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّایَرَهُ 
((آیه ۷و۸))
این آیات، پشت انسان را می لرزاند و نشان می دهد که حسابرسی خداوند روز فوق العاده دقیق و حساس است و ترازوهای سنجش عمل در قیامت آن قدر ظریف است که حتی کوچکترین اعمال انسانی را وزن می کند وبه حساب می آورد.همچنین این آیات هشدار می دهد هر چیزی که مورد محاسبه الهی قرار می گیرد،هر چه باشد،کم اهمیت نیست.
درحدیثی آمده است مردی خدمت پیامبر اکرم(ص)آمد و عرض کرد:از آنچه خدا به تو تعلیم داده،به من بیاموز.پیامبر او را به مردی از یارانش سپرد تا به او قرآن را تعلیم کند.او سوره زلزال((زلزله))را تا به آخر به او یاد داد.آنگاه آن مرد از حا برخاست و گفت:همین برای من کافی است.
پیامبر(ص)فرمود:«او را به حال خود بگذار که دانا شد.» دلیل این سخن پیامبر رو شن است؛زیرا کسی که می داند اعمالش حتی به اندازه یک ذره مورد محاسبه قرار می گیرد،امروز به حساب خود مشغول می شود واین بزرگ ترین اثر تربیتی را در بر دارد.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۰ ، ۰۴:۱۸
محمد مقدس