والعصر

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهاد تبیین» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

"اگر خلیج فارس نا اَمنِ برای همه نا امن باشه، اگر اَمنِ برای همه امن باشه"

این حرف بچه های باغیرت بوشهری بود، زمانی که عراق به حمایت از آمریکا کشتی های نفتکش و سکوهای نفتی ما را در خلیج فارس به آتش می کشید.

تاحالا فکرکردید پیشرفت آمریکا چطوری بوده?? (البته با فرض اینکه آمریکا پیشرفته باشه... پیشرفتِ خیالی)
هزاران بحث در این جا وجود دارد اما یک چیز میخواهم بگویم:" آمریکا اگر زنده است، خونش از کشور های غرب آسیا(خاورمیانه) و مستعمره اش تامین میشود! "

اگر شما بیست نفر از پولدار های شهر را بیاورید و با زورگوییِ تمام، هرچه را دارند ازشان بگیرید بعد با این پول ها شروع کنید به ساخت و ساز قصر مجلل در فلان جا... آن وقت شما پیشرفت ات چطور بوده؟ اصلا اسم این را پیشرفت میگذارید؟؟


قضیه آمریکا هم همین است، خون خوار است...حال میگوند نگویید مرگ بر آمریکا، نه خیر ما به هر خون آشام و مستکبری مرگ میفرستیم

اواخر جنگی که آمریکا به واسطه عراق بر ما تحمیل کرد(به خیال مستعمره کردن ایران و مکیدن خون ایرانیان) ، گروهی به فرماندهی شهید نادر مهدوی در خلیج فارس به مقابله با ناو های آمریکایی به پا خواستند.

قسمت دوم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۱ ، ۱۸:۲۳
گجله ابن مربی

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر بتوانی به همه نوجوانان ایرانی یک جمله بگویی و همه شان بشنوند، چه میگویی؟

"الگوی ما شهید نادر مهدوی است."

احتمال زیادی وجود داره که این جمله رو انتخاب کنم...

"چگوارا" میدونید کی بوده؟ 
کسی که وضع مالی خوبی نداشته و دانشجوی دکتری در آرژانتین بوده...بعد از یک سفر دوساعته با موتور میفهمه بیشتر از این که درمان انسان ها مهم باشه ، نجات جان انسان ها از این فقر و ظلم و استبدادی که درش وجود دارن مهمه. برای همین از همان روز ها شروع میکند به مقابله با ظلم و جور حکومت ها ( در کشور های مختلف مثل کوبا ، بولیوی ، برزیل، و ...) البته روحیه خشنی هم داشته است و بعد از انقلاب کوبا که با کمک او انجام شده بود رفتار های خوبی رو از خودش نشون نمیده...(سخت گیری شدید از جمله کشتن افرادی که به آنها شک میکرد جاسوس هستند و گذاشتن اردوهای اجباری و ....) در آخر هم او به کشور بولیوی می رود برای اینکه آنجا هم بتواند انقلاب کند که با مواجهه سهمگین نیروهای آمریکا رو برو میشود و سرانجام دستگیر و اعدام میشود.(برای اطلاعات دقیق تر، مستند آخر صفحه رو میتونید تماشا کنید.) کمونیست ها و مردم کوبا او را به عنوان یک فرد آزادی خواه و استکبارستیز می دانند و حتی برای ارنستو چگوارا مجسمه هم ساخته اند... یعنی از او یک چهره ی بین المللی مبارز ساختند.

حالا
"چگوارا" چه ربطی به بحث ما داشت!؟ ارجاع میدم شما رو به سخن حضرت آقا :

« همین شهید نادر مهدوی که [شما] آقایان چند بار اسمش را اینجا آوردید، کسی از دوستان ما که وارد در این موضوعات است میگفت اگر ایشان متعلّق به کمونیست‌ها بود، یک چگوارا از او درست میکردند؛ یعنی [یک] چهر‌ه‌ی بین‌المللی مبارز. »

قسمت اول


لینک مستند چگوارا که بود؟

* یوم الله 13 آبان روز دانش آموز و استکبار ستیزی گرامی باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۱ ، ۰۰:۵۱
گجله ابن مربی

بسم الله الرحمن الرحیم

یک سوالی مطرح شد و آن اینکه : « انسان اساسا باید بیشتر برای فردی که ایمان آورده و سعی و خشیت دارد وقت بگذارد و برایش تلاش کند یا فردی که ایمان ندارد و خودش را مستغنی میپندارد؟!»

در دیدگاه اول خود مومنین دارای اهمیت بیشتری هستند یعنی اگر انسان 100 واحد زمان و 100 واحد توان دارد، 80 واحد از زمان و توانش را بگذارد برای مومنین و 20 واحد را برای آنهایی که ایمان نیاوردند و طغیان میکنند...

در دیدگاه دوم قضیه برعکس است یعنی 80 واحد از زمان و توان به مشرکین و کافران اختصاص یابد... در واقع در این دیدگاه اینگونه مطرح میشود که : افرادی که ایمان آورده اند که خب خداروشکر حالشان خوب است باید برویم بقیه که اسلام ندارند را مسلمان و مومن کنیم...

اما برای جواب، بحث های زیر را از منظر قرآن مورد مطالعه قرار دادیم:

  1. هدف پیامبران چیست!؟
  2. وظیفه آنان چیست!؟

هدف پیامبران:

"هدف اولی پیغمبر، هدف اصلی پیغمبر یک چیز است، در نیمه راه آن هدف، هدف های دیگری هم برای پیغمبر مطرح میشود که در میان این هدف های دیگر، یکی از همه مهم تر و برای پیغمبر جاذبه دار تر است. اما هدف اصلی و اولی پیغمبران الهی،عموما در چند کلمه قابل خلاصه کردن است؛ پیغمبران به این جهان می آیند تا انسان را به سرمنزل تعالی و تکاملِ مقدرش برسانند.(انسان به عنوان یک موجود که دارای استعدادها، دارای قوه ها و انرژی های فراوان هست، میتواند چیزی بالاتر،برتر،عزیزتر و شریف تر از آنچه هست بشود.)"طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن

آیه 129 سوره بقره:

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

زکی یعنی : خارج ساختن آنچه حق نیست؛ و ما میدانیم این بدان معنا نیز هست که حق را سرجایش قرار بدهیم... و این کار و این غایت بینهایت است و ته ندارد، هیچ امکان ندارد انسانی(به غیر از معصومین(ع)) در طول عمر ازشان بپرسی: تو به حد کمال خود رسیدی و دیگر جای پیشرفت نداری!؟ و او بگوید: آری به خدا قسم که دیگر هیچ جای رشد و پیشرفتی ندارم و من به نهایت رسیدم...اگرهم بگوید دروغ است . . .

در آیه 164 سوره آل عمران و آیه 2 سوره جمعه نیز هدف پیامبران تزکیه گفته شده است. یا حدیث «بعثت لاتمم مکارم الخلاق» بر همین معنی (میشود گفت) دلالت دارد.

پس تا اینجا فهمیدیم پیامبران هدفشان این است که ما به کمال خود برسیم و این کمال و خوبی بینهایت است...

وظیفه پیامبران:

وظیفه پیامبر (همانطور که از نامش پیداست) این است که پیام خدا را به اهل زمین برساند، یعنی به طور آشکار پیام وحی را به اهل زمین برساند. و در این راه هیچ اجباری هم نیست که آقا شما باید مسلمان شوید، خیر که اگر اینگونه بود خود خدا همه را مسلمان میکرد، مسئله این است که راه به انسان نشان داده میشود حال یا انسان شاکر است و دین اسلام را قبول میکند یا کافر است،حق رو میپوشاند و اسلام را قبول نمیکند.

آیه 18 سوره عنکبوت:

وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ( ... و بر عهده پیامبر جز رساندن آشکار (پیام وحی) نیست)

در آیه های 17 سوره یس و 35 نحل و 12 تغابن و... نیز به این معنا اشاره دارد.

پس در این بخش فهمیدیم که پیامبران ، پیام خدا را(اسلام را) به زمینیان میرسانند حال عده ای ایمان می آورند و عده ای دیگر از سر لجاجت یا ... کفر میورزند.

خب حالا بیایید جواب سوال مطرح شده را بدهیم:

پیامبران پیام خدا را به طور آشکار به ما می رسانند و ما در قبال این پیام دو گروه میشویم:
عده ای قبول میکنیم و میگوییم پیامبر ما این دین را قبول کردیم و آماده ایم هرچه گویی عمل کنیم
و عده ای دیگر: کافر میشوند و میگویند ما بی نیاز هستیم و به این دین نیازی نداریم.

حالا رسول که هدفش به کمال رساندن ما است چه کار میکند!؟ میگوید گروه اول که ایمان آوردید و منتظرید تا رشدکنید و به نهایت کمال برسید صبرکنید که من باید بروم و آنهایی که طغیان میکنند را به اسلام بیاورم و بهشان بفهمانم که نیازمندند...مثل این است که شما یک کلاسی را برگزار کنید و قبلش کلی تبلیغ کنید که آری فلان ساعت کلاس داریم؛ یک عده ای میایند و عده ای هم بالاخره(بر اساس لجاجت و اینکه فکرمیکنند نیازی به کلاستان ندارند) شرکت نمیکنند. حال که زمان کلاس میرسد شما بروید در کلاس و بگویید خب شماهایی که آمده اید منتظر بمانید تا من بروم و به آنهایی که نیامده اند بفهمانم که این کلاس بدردشان میخورد و باعث رشد و کمالشان میشود....!؟ بنظر شما با عقل جور در می آید؟!

 

سوالی برآمده از چند آیه اول سوره عبس

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۰۰ ، ۰۱:۵۶
گجله ابن مربی