والعصر

۷ مطلب توسط «سید محسن شاهنگیان» ثبت شده است

بسم رب الحسین 

از اهل بیت (علیهم‌ السلام) روایت شده است که:«اگر می‌دانستید در زیارت جد ما امام حسین (علیه السلام) چه چیزی گیرتان می‌آید قلب‌هایتان از حرکت می‌ایستاد».

به راستی مگر چه چیزی ممکن است به ما بدهند که اگر می‌دانستیم قلب‌هایمان از حرکت می‌ایستاد؟

این همه فضیلت که زیارت آن حضرت دارد به خاطر این نیست که ما کار خاصی انجام داده‌ایم. خیر! بلکه این لطف خداوند رحیم است که با وجود اینکه جور این پاداش و فضایل را شخص دیگری کشیده اما ما از این فضایل و امتیازات استفاده می‌کنیم.

شخص دیگری مجبور به صبر و تحمل در روزی شده است که امام حسن (علیه السلام) در وصف آن موقعیت فرمودند:«لا یوم کیومک یا اباعبدالله».

شخص دیگری در کنار بدن جوانش ،جوانی که امام حسین (علیه السلام) در کنار پیکر مطهرش فرمودند:«پسرم! بعد از تو خاک بر سر این دنیا» ،رمق از پاهایش رفته و بر زمین افتاده. 

شخص دیگری مصیبةً ما اعظمها را متحمل شده و این امتیازات را به زوارش داده‌اند.

لذا به اندازه سر سوزنی شرافتی نخواهیم داشت در صورتی که در این زیارت، حضرات از ما خواسته‌ای داشته باشند و ما به آن خواسته‌ها بی‌توجه باشیم و کار به جایی بکشد که آن حضرات از ما گلایه بکنند که البته متاسفانه در مواردی کار به اینجا هم کشیده شده است. 

روایت می‌شود: در اولین اربعین بعد از سقوط صدام تعدادی از جوانان تهرانی عازم زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) می‌شوند. البته که در آن زمان راه بدین صورت باز نبوده، موکب‌های اربعین به این صورت و شکل و شمایل وجود نداشتند و با سختی و مشقت از کوه و کمر، خود را به کربلا رساندند، زیارت کردند و برگشتند. یکی از این جوانان وقتی که به تهران می‌رسد، شب که می‌رود برای استراحت، در عالم رویا به محضر اباعبدالله الحسین (علیه السلام) مشرف می‌شود؛ جوان به آن حضرت سلام می‌کند اما آقا جواب سلامش را سرد می‌دهد. برای جوان بسیار سخت بود که پس از این همه مشقت و سختی و از کوه و کمر به صورت غیرقانونی به زیارت رفتیم، پس چرا جواب سلام ما انقدر سرد است؟ خدمت حضرت عرض می‌کند:«آقاجان! آیا اشتباهی از ما سر زده؟» حضرت می‌فرماید:«ما راه کربلا را باز کردیم که شما بیایید اینجا، جایی که دعا مستجاب است، برای فرج فرزند ما دعا کنید اما شما هنوز به دنبال حوائج شخصی و دنیایی خودتان هستید».

حال ما تا به حال چند بار این حق را ادا کرده و زیر قبه امام حسین (علیه السلام) برای فرج امام زمانمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا کرده‌ایم؟

ما باید بسیار حواسمان باشد که حق این زیارت را با دعا و تمنا از درگاه خداوند متعال برای ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، منتقم آل الله ، ادا کنیم.

 

اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۱۳:۴۴
سید محسن شاهنگیان

بسم رب الشهدا

قال صادق(علیه السلام):« لو أنّ احدکم حجّ دهرة ثم لم یزُر الحسین بن علی(علیهم‌السلام) لکان تارکاً حقاً من حقوق رسول الله(صلی الله علیه و آله)، لان حق الحسین(علیه السلام) فریضة من الله تعالی واجبة علی کل مسلم».[1]

با توجه به وفور اینگونه روایات هنوز جای سوال است و انسان حیران می‌ماند که چطور بعضی‌ها به زیارت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) نمی‌روند و بهانه‌هایی از قبیل: (گرما، سختی راه و...) می آورند و وقتی که با آنها بحث می‌کنیم، می‌گویند: «اصلاً واجب نیست زیارت که چرا انقدر گیر می‌دهید شماها!» واقعا بر این جمله‌ها جا دارد که سال‌های سال گریه کرد که این حضرت پس از گذشت تقریباً هزار و چهارصد سال هنوز هم در جمع شیعیان خود این چنین غریب و مهجور است!
 

 

[1] ترجمه حدیث: امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر یکى از شما تمـام عمرش را احرام حج بندد، امّا امام حسین(علیه السلام) را زیـارت نکند، هرآینه حقّى ازحقوق رسول خدا صلی الله علیه و آله راترک کرده است چرا که حق حسین(علیه السلام) فریضـه اى است الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۳ ، ۱۵:۱۶
سید محسن شاهنگیان

بسم رب الشهدا


حضرت آقا در یکی از بیانات خود اینگونه می‌فرمایند که:«بازماندگان شهدای عزیزمان و بیش از همه مادران و پدران و همسران و فرزندان شهیدان در شأن و ارزش الهی بلافاصله پشت سر شهیدان عالی‌قدر قرار دارند».
امروز در روز ختم مادر محترمه شهید گرانقدر رامین ملکوتی، خاطره‌ای شنیدم که مرا بسیار منقلب کرد: 
حدود یک یا دو ماه پیش بود که جمعی از مسجدی‌ های مسجد الزهرا (سلام الله علیها) در حال نگاه کردن به عکس شهدا بودند و یکی یکی به عکس شهدا اشاره می‌کردند و می‌گفتند
:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۳ ، ۲۱:۳۰
سید محسن شاهنگیان

بسم ربّ الشهدا

امام حسین (ع) در دامن پدری چون علی (ع) و مادر بی نظیری که مادر تمام عالم است، میتواند به مرتبه ای برسد که آوای قیامش در برابر دستگاه طاغوت بعد از قرن ها همچنان به گوش آزادگان میرسد.
حضرت عباس با وجود فضیلت هایی که داشت ، تا لحظه شهادت امام حسین (ع) را به عنوان برادر نخواند و همیشه او را امام و ولی خود می دانست ، تا هنگام شهادت که حضرت زهرا (س) بر بالین  آن حضرت حاضر شد ، و او را پسرم خطاب کرد .انجا بود که ابالفضل عباس فرمود: «اخا ادرک اخاک»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۳۹
سید محسن شاهنگیان

بسم اللّه الرحمن الرحیم 

حضرت علی اکبر ، که بزرگ ترین فرزند امام حسین (ع) هستند 

از لحاظ خلق و خو و ظاهر شباهت بسیاری به جد خود رسول الله دارند

به گونه ای که امام حسین(ع) هنگامی که حضرت علی اکبر(ع) را به میدان فرستادند ، فرمودند : ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم”.

از طرفی حضرت عباس هم شباهت زیادی با پیامبر اکرم و حضرت علی داشتند.

همانطور که جنگاوری و اطاعت بی چون و چرا از صفات و خصلت های بارز پیامبر اکرم و حضرت علی(ع) بوده این ویژگی ها در حضرت علی اکبر و حضرت عباس هم زبون زد عام و خاص بوده و هست.

تقوای برادری به این است که اگر از سپاه دشمن درخواستی برای ملحق شدن به آنها می آمده با جواب کوبنده و بی درنگ این دو بزرگوار مواجه می‌شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۱۳:۱۲
سید محسن شاهنگیان

بسم رب الشهدا

این کتاب که مصطفی رضایی کلورزی آن را نوشته است، داستانی در ژانر علمی تخیلی است که حوادث آن در سال ۱۴۲۰ هجری شمسی اتفاق افتاده است.
دورانی که این کتاب سعی در به تصویر کشیدن آن کرده خیلی به دوره ای که الان ما در آن زندگی میکنیم شبیه است .زیرا که الان بیماری وحشتناک کرونا فراگیر شده و تعداد زیادی از جهان را به کام مرگ کشانده و تمام جهان را درگیر خودش کرده .حال، در دورانی که در این کتاب نوشته شده است یک بیماری وحشتناک به نام «زی.اُ.» یا «زایو» سراسر دنیا را فراگرفته است و نیمی از جمعیت زمین به خاطر گسترش این بیماری مرده‌اند. از جانب فلسطین گزارشی به ایران می‌رسد که در آن به وجود یک آزمایشگاه مشکوک در اعماق زمین، در منطقه‌ای در فلسطین اشاره می‌شود. دکتر علی پارسا محقق و میکروب‌شناس ایرانی برای یافتن سرنخ‌هایی از زایو و نجات ساکنان زمین از دست این میکروب کشنده با یک گروه آموزش‌دیده برای رفتن به این آزمایشگاه آماده می‌شوند ولی در طول مسیر با اتفاقات عجیبی روبرو می‌شوند که باعث آشنایی آن‌ها با یک تیم حرفه‌ای بین‌المللی در حوزه شناسایی و مبارزه با بیماری‌های میکروبی می‌شود. دکتر پارسا با این تیم همراه می‌شود؛ تیمی که یکی از اعضای اصلی آن یک پژوهشگر سرشناس آمریکایی به نام بیل اسمیت است که علاقه زیادی به تفکر شیعه دارد. همراهی این تیم و آشنایی بیشتر دکتر پارسا و بیل اسمیت در این مسیر زمینه‌ساز اتفاقات جالبی در ادامه داستان می‌شود...
«زایو» داستانی پر از پستی و بلندی دارد که با رویکردی آینده نگارانه چهره‌ی ایران در آینده‌ای نسبتاً نزدیک را روایت می‌کند. داستانی که قهرمان اصلی آن یک دانشمند ایرانی است که با کمک و همفکری نخبگان سایر کشورهای جهان به مقابله با بزرگترین دشمن نسل بشر می‌رود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۰۸
سید محسن شاهنگیان

بسم رب الشهدا
کتاب آن مرد با باران می آید از وجیهه علی اکبری سامانی
اول از همه درباره این کتاب میتوانیم به تقریظ حضرت آقا از این کتاب اشاره کرد که می‌فرمایند:

بسمه تعالی
بسیار خوب و هنرمندانه و پرجاذبه نوشته شده است. تصویری که از ماههای آخر مبارزات نشان میدهد، درست و روشن و واقعی است. به گمان من همه‌ی جوانها و نوجوانهای امروز به خواندن این کتاب و امثال آن نیاز دارند. از نویسنده‌ی کتاب باید تقدیر و تشکر شود ان‌شاءالله.


 انقلاب تنها یک اتفاق بزرگ بیرونی نبود که ارکان حکومت شاه را فرو ریخت ؛ بلکه روح و درون مردمان جامعه ای را منقلب کرد و اعتلا بخشید.
این همان چیزی است که وجیهه علی اکبری سامانی در رمان «آن مرد با باران می آید» طرح کرده است. او در این کتاب، قصه پسری نوجوان را حکایت می کند به نام بهزاد که ناگهان در مسیر انقلاب قرار گرفته است. او دچار ترس هایی است که شاید هر نوجوانی در آن سن دارد اما در بهزاد کمی بیشتر هم هست.
از طرفی هم به واسطه سن و تجربه اش از خیلی چیزها سر در نمی آورد. با این همه، وجود برادر بزرگترش بهروز که رفتار و تفکرات انقلابی دارد، کم کم ترس های او را کم می کند و بر شناختش می افزاید. بهروز برای او از کاپیتولاسیون می گوید و دیگر ظلم ها و بی عدالتی هایی که آمریکایی ها و رژیم پهلوی بر سر مردم ایران و امام خمینی (ره) آورده اند. از سویی دیگر سعید، بچه محل و همکلاسی بهزاد، که سرِ نترسی دارد، با کارهایش او را ترغیب می کند که بیشتر و زودتر به صف انقلابیون بپیوندد. علی اکبری در این کتاب جذاب و زیبا ، از روزهای پرشور انقلاب می گوید، از شعارها و تظاهرات و دیوارنویسی ها تا الله اکبرگویی های شبانه و پخش اعلامیه و تجمع در مساجد و تظاهرات. اما پدر بهزاد فکر می کند که همه این اتفاقات، گذرا و بی ثمر است و با شعار و تظاهر، نمی توان جلو ارتش مسلح شاه ایستاد و نمیتوان رژیم یک کشور را عوض کرد زیرا پشت این حکومت آمریکا و انگلیس و دیگر کشور های ملعون ایستاده اند. با این همه، ایمان جمعی مردم و پیشروی انقلاب، او را هم با این رود خروشان همراه می کند. اما دستگیر شدن بهروز و مریض بودن مادربزرگ او، شرایط دشواری را برایشان رقم می زند. با وجود این مشکلات و دشواری و کشته شدن بسیار مظلومانه بسیاری از مردم ، آمریکا و انگلیس و تانک و ...  نتوانستند جلوی مردم دوام بیارند و حکومت ظالمانه و دیکتاتوری پهلوی از بین رفت حکومت انقلاب اسلامی به روی کار آمد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۵۵
سید محسن شاهنگیان