والعصر

۴ مطلب توسط «سید محسن شاهنگیان» ثبت شده است

بسم ربّ الشهدا

امام حسین (ع) در دامن پدری چون علی (ع) و مادر بی نظیری که مادر تمام عالم است، میتواند به مرتبه ای برسد که آوای قیامش در برابر دستگاه طاغوت بعد از قرن ها همچنان به گوش آزادگان میرسد.
حضرت عباس با وجود فضیلت هایی که داشت ، تا لحظه شهادت امام حسین (ع) را به عنوان برادر نخواند و همیشه او را امام و ولی خود می دانست ، تا هنگام شهادت که حضرت زهرا (س) بر بالین  آن حضرت حاضر شد ، و او را پسرم خطاب کرد .انجا بود که ابالفضل عباس فرمود: «اخا ادرک اخاک»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۳۹
سید محسن شاهنگیان

بسم اللّه الرحمن الرحیم 

حضرت علی اکبر ، که بزرگ ترین فرزند امام حسین (ع) هستند 

از لحاظ خلق و خو و ظاهر شباهت بسیاری به جد خود رسول الله دارند

به گونه ای که امام حسین(ع) هنگامی که حضرت علی اکبر(ع) را به میدان فرستادند ، فرمودند : ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم”.

از طرفی حضرت عباس هم شباهت زیادی با پیامبر اکرم و حضرت علی داشتند.

همانطور که جنگاوری و اطاعت بی چون و چرا از صفات و خصلت های بارز پیامبر اکرم و حضرت علی(ع) بوده این ویژگی ها در حضرت علی اکبر و حضرت عباس هم زبون زد عام و خاص بوده و هست.

تقوای برادری به این است که اگر از سپاه دشمن درخواستی برای ملحق شدن به آنها می آمده با جواب کوبنده و بی درنگ این دو بزرگوار مواجه می‌شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۱۳:۱۲
سید محسن شاهنگیان

بسم رب الشهدا

این کتاب که مصطفی رضایی کلورزی آن را نوشته است، داستانی در ژانر علمی تخیلی است که حوادث آن در سال ۱۴۲۰ هجری شمسی اتفاق افتاده است.
دورانی که این کتاب سعی در به تصویر کشیدن آن کرده خیلی به دوره ای که الان ما در آن زندگی میکنیم شبیه است .زیرا که الان بیماری وحشتناک کرونا فراگیر شده و تعداد زیادی از جهان را به کام مرگ کشانده و تمام جهان را درگیر خودش کرده .حال، در دورانی که در این کتاب نوشته شده است یک بیماری وحشتناک به نام «زی.اُ.» یا «زایو» سراسر دنیا را فراگرفته است و نیمی از جمعیت زمین به خاطر گسترش این بیماری مرده‌اند. از جانب فلسطین گزارشی به ایران می‌رسد که در آن به وجود یک آزمایشگاه مشکوک در اعماق زمین، در منطقه‌ای در فلسطین اشاره می‌شود. دکتر علی پارسا محقق و میکروب‌شناس ایرانی برای یافتن سرنخ‌هایی از زایو و نجات ساکنان زمین از دست این میکروب کشنده با یک گروه آموزش‌دیده برای رفتن به این آزمایشگاه آماده می‌شوند ولی در طول مسیر با اتفاقات عجیبی روبرو می‌شوند که باعث آشنایی آن‌ها با یک تیم حرفه‌ای بین‌المللی در حوزه شناسایی و مبارزه با بیماری‌های میکروبی می‌شود. دکتر پارسا با این تیم همراه می‌شود؛ تیمی که یکی از اعضای اصلی آن یک پژوهشگر سرشناس آمریکایی به نام بیل اسمیت است که علاقه زیادی به تفکر شیعه دارد. همراهی این تیم و آشنایی بیشتر دکتر پارسا و بیل اسمیت در این مسیر زمینه‌ساز اتفاقات جالبی در ادامه داستان می‌شود...
«زایو» داستانی پر از پستی و بلندی دارد که با رویکردی آینده نگارانه چهره‌ی ایران در آینده‌ای نسبتاً نزدیک را روایت می‌کند. داستانی که قهرمان اصلی آن یک دانشمند ایرانی است که با کمک و همفکری نخبگان سایر کشورهای جهان به مقابله با بزرگترین دشمن نسل بشر می‌رود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۰۸
سید محسن شاهنگیان

بسم رب الشهدا
کتاب آن مرد با باران می آید از وجیهه علی اکبری سامانی
اول از همه درباره این کتاب میتوانیم به تقریظ حضرت آقا از این کتاب اشاره کرد که می‌فرمایند:

بسمه تعالی
بسیار خوب و هنرمندانه و پرجاذبه نوشته شده است. تصویری که از ماههای آخر مبارزات نشان میدهد، درست و روشن و واقعی است. به گمان من همه‌ی جوانها و نوجوانهای امروز به خواندن این کتاب و امثال آن نیاز دارند. از نویسنده‌ی کتاب باید تقدیر و تشکر شود ان‌شاءالله.


 انقلاب تنها یک اتفاق بزرگ بیرونی نبود که ارکان حکومت شاه را فرو ریخت ؛ بلکه روح و درون مردمان جامعه ای را منقلب کرد و اعتلا بخشید.
این همان چیزی است که وجیهه علی اکبری سامانی در رمان «آن مرد با باران می آید» طرح کرده است. او در این کتاب، قصه پسری نوجوان را حکایت می کند به نام بهزاد که ناگهان در مسیر انقلاب قرار گرفته است. او دچار ترس هایی است که شاید هر نوجوانی در آن سن دارد اما در بهزاد کمی بیشتر هم هست.
از طرفی هم به واسطه سن و تجربه اش از خیلی چیزها سر در نمی آورد. با این همه، وجود برادر بزرگترش بهروز که رفتار و تفکرات انقلابی دارد، کم کم ترس های او را کم می کند و بر شناختش می افزاید. بهروز برای او از کاپیتولاسیون می گوید و دیگر ظلم ها و بی عدالتی هایی که آمریکایی ها و رژیم پهلوی بر سر مردم ایران و امام خمینی (ره) آورده اند. از سویی دیگر سعید، بچه محل و همکلاسی بهزاد، که سرِ نترسی دارد، با کارهایش او را ترغیب می کند که بیشتر و زودتر به صف انقلابیون بپیوندد. علی اکبری در این کتاب جذاب و زیبا ، از روزهای پرشور انقلاب می گوید، از شعارها و تظاهرات و دیوارنویسی ها تا الله اکبرگویی های شبانه و پخش اعلامیه و تجمع در مساجد و تظاهرات. اما پدر بهزاد فکر می کند که همه این اتفاقات، گذرا و بی ثمر است و با شعار و تظاهر، نمی توان جلو ارتش مسلح شاه ایستاد و نمیتوان رژیم یک کشور را عوض کرد زیرا پشت این حکومت آمریکا و انگلیس و دیگر کشور های ملعون ایستاده اند. با این همه، ایمان جمعی مردم و پیشروی انقلاب، او را هم با این رود خروشان همراه می کند. اما دستگیر شدن بهروز و مریض بودن مادربزرگ او، شرایط دشواری را برایشان رقم می زند. با وجود این مشکلات و دشواری و کشته شدن بسیار مظلومانه بسیاری از مردم ، آمریکا و انگلیس و تانک و ...  نتوانستند جلوی مردم دوام بیارند و حکومت ظالمانه و دیکتاتوری پهلوی از بین رفت حکومت انقلاب اسلامی به روی کار آمد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۵۵
سید محسن شاهنگیان