والعصر

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره عبس» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

یک سوالی مطرح شد و آن اینکه : « انسان اساسا باید بیشتر برای فردی که ایمان آورده و سعی و خشیت دارد وقت بگذارد و برایش تلاش کند یا فردی که ایمان ندارد و خودش را مستغنی میپندارد؟!»

در دیدگاه اول خود مومنین دارای اهمیت بیشتری هستند یعنی اگر انسان 100 واحد زمان و 100 واحد توان دارد، 80 واحد از زمان و توانش را بگذارد برای مومنین و 20 واحد را برای آنهایی که ایمان نیاوردند و طغیان میکنند...

در دیدگاه دوم قضیه برعکس است یعنی 80 واحد از زمان و توان به مشرکین و کافران اختصاص یابد... در واقع در این دیدگاه اینگونه مطرح میشود که : افرادی که ایمان آورده اند که خب خداروشکر حالشان خوب است باید برویم بقیه که اسلام ندارند را مسلمان و مومن کنیم...

اما برای جواب، بحث های زیر را از منظر قرآن مورد مطالعه قرار دادیم:

  1. هدف پیامبران چیست!؟
  2. وظیفه آنان چیست!؟

هدف پیامبران:

"هدف اولی پیغمبر، هدف اصلی پیغمبر یک چیز است، در نیمه راه آن هدف، هدف های دیگری هم برای پیغمبر مطرح میشود که در میان این هدف های دیگر، یکی از همه مهم تر و برای پیغمبر جاذبه دار تر است. اما هدف اصلی و اولی پیغمبران الهی،عموما در چند کلمه قابل خلاصه کردن است؛ پیغمبران به این جهان می آیند تا انسان را به سرمنزل تعالی و تکاملِ مقدرش برسانند.(انسان به عنوان یک موجود که دارای استعدادها، دارای قوه ها و انرژی های فراوان هست، میتواند چیزی بالاتر،برتر،عزیزتر و شریف تر از آنچه هست بشود.)"طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن

آیه 129 سوره بقره:

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

زکی یعنی : خارج ساختن آنچه حق نیست؛ و ما میدانیم این بدان معنا نیز هست که حق را سرجایش قرار بدهیم... و این کار و این غایت بینهایت است و ته ندارد، هیچ امکان ندارد انسانی(به غیر از معصومین(ع)) در طول عمر ازشان بپرسی: تو به حد کمال خود رسیدی و دیگر جای پیشرفت نداری!؟ و او بگوید: آری به خدا قسم که دیگر هیچ جای رشد و پیشرفتی ندارم و من به نهایت رسیدم...اگرهم بگوید دروغ است . . .

در آیه 164 سوره آل عمران و آیه 2 سوره جمعه نیز هدف پیامبران تزکیه گفته شده است. یا حدیث «بعثت لاتمم مکارم الخلاق» بر همین معنی (میشود گفت) دلالت دارد.

پس تا اینجا فهمیدیم پیامبران هدفشان این است که ما به کمال خود برسیم و این کمال و خوبی بینهایت است...

وظیفه پیامبران:

وظیفه پیامبر (همانطور که از نامش پیداست) این است که پیام خدا را به اهل زمین برساند، یعنی به طور آشکار پیام وحی را به اهل زمین برساند. و در این راه هیچ اجباری هم نیست که آقا شما باید مسلمان شوید، خیر که اگر اینگونه بود خود خدا همه را مسلمان میکرد، مسئله این است که راه به انسان نشان داده میشود حال یا انسان شاکر است و دین اسلام را قبول میکند یا کافر است،حق رو میپوشاند و اسلام را قبول نمیکند.

آیه 18 سوره عنکبوت:

وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ( ... و بر عهده پیامبر جز رساندن آشکار (پیام وحی) نیست)

در آیه های 17 سوره یس و 35 نحل و 12 تغابن و... نیز به این معنا اشاره دارد.

پس در این بخش فهمیدیم که پیامبران ، پیام خدا را(اسلام را) به زمینیان میرسانند حال عده ای ایمان می آورند و عده ای دیگر از سر لجاجت یا ... کفر میورزند.

خب حالا بیایید جواب سوال مطرح شده را بدهیم:

پیامبران پیام خدا را به طور آشکار به ما می رسانند و ما در قبال این پیام دو گروه میشویم:
عده ای قبول میکنیم و میگوییم پیامبر ما این دین را قبول کردیم و آماده ایم هرچه گویی عمل کنیم
و عده ای دیگر: کافر میشوند و میگویند ما بی نیاز هستیم و به این دین نیازی نداریم.

حالا رسول که هدفش به کمال رساندن ما است چه کار میکند!؟ میگوید گروه اول که ایمان آوردید و منتظرید تا رشدکنید و به نهایت کمال برسید صبرکنید که من باید بروم و آنهایی که طغیان میکنند را به اسلام بیاورم و بهشان بفهمانم که نیازمندند...مثل این است که شما یک کلاسی را برگزار کنید و قبلش کلی تبلیغ کنید که آری فلان ساعت کلاس داریم؛ یک عده ای میایند و عده ای هم بالاخره(بر اساس لجاجت و اینکه فکرمیکنند نیازی به کلاستان ندارند) شرکت نمیکنند. حال که زمان کلاس میرسد شما بروید در کلاس و بگویید خب شماهایی که آمده اید منتظر بمانید تا من بروم و به آنهایی که نیامده اند بفهمانم که این کلاس بدردشان میخورد و باعث رشد و کمالشان میشود....!؟ بنظر شما با عقل جور در می آید؟!

 

سوالی برآمده از چند آیه اول سوره عبس

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۰۰ ، ۰۱:۵۶
گجله ابن مربی