والعصر

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ. . .

پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۴:۱۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

متن را با یک داستان شروع میکنم که شخصیت اولش "تو"هستی؛ آری خود "شما" خواننده محترم! :

« صبح از خواب بیدار میشوی و صبحانه خورده نخورده برای انجام کاری از خانه میزنی بیرون و ناگهان با یک ماشین تصادف میکنی و می میری ... جسمت وسط خیابان افتاده و من دارم با روحت صحبت میکنم! حالا بیا و زندگی ای که انجام داده ای را مرور کن ... شخصیتی که داشتی... آیا همان شخصیتی است که خدا میخواست!؟ جایی را اشتباه نرفتی؟ ویژگی اشتباهی را به اشتباه روی خودت نصب نکردی!؟ همه ویژگی های خوبی که باید داشته باشی را داشتی!؟ ... »

 

ای انسان، حواست باشد که راه را اشتباه نروی؛ راه حق را بر راه های مخروبه ای که جز لذت زودگذر چیزی ندارد ترجیح ده که ... «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ...»

 

ای انسان، نیت ات را مشخص کن! قربه الی الله میخواهی کار کنی یا برای غیر خدا!؟ خداوند عالِم به غیب و آشکار است«وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ» به تمام حرکات و اعمال مان علم دارد! پس اگر برای او که نه فقط برای او در این مسیر گام نهاده ای، نیازی نیست کارهایت را در معرض دید دیگران قرار دهی!« فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ  الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ  الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ ...»

 

ای انسان، از بی حالی و کسلی و تنبلی بپرهیز... (فضای مجازی حال حاضر یکی از آسیب هایش همین است... عادت کرده ایم به پادکست های یکی دو دقیقه ای، کلیپ های نهایتا پنج دقیقه ای ... دیگر حال گوش دادن به سخنرانی کامل را نداریم....) به خودت بیا و عادیات گونه از تمام ظرفیت هایت استفاده کن که «لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»

 

ای انسان، حواست باشد، در راهی که میروی طغیان نکنی، بهتر بگویم لحظه ای احساس بی نیازی نکنی! تک تک لحظاتت را نیازمند رب ای ببین که تورا خلق کرده! همیشه نیازمند باش، حال کسی که نیاز دارد، عطش دارد،گرسنه است با کسی که سیراب است وسیر فرسنگ ها فاصله دارد! حرکات یکی برای رسیدن به آب (ماء معین) است و حرکات دیگری از روی شکم سیری...« کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى  أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى  إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى»

 

 

ای انسان، در راهی که میروی حتما برادرهایی داری و قطعا دشمنانی! و برای رسیدن به مقصدت ات نیازمند برادرهایت هستی،نیازمند جمع... پس حواست را بیش از پیش جمع کن و با برادرهایت وسیله اتصالِ خدا را چنگ زن « وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا...»

 

ای انسان، هوا برَت ندارد که برای خود کسی شدی و فکرکنی کار بزرگی انجام میدهی و منت سر خدا بگذاری... اصلا مگر کار ها را تو انجام میدهی که اینگونه غرور گرفته ات؟؟ «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» مگر جز این است که رب ، دستت را گرفته و قدم به قدم تو را به سوی کمال رشد میدهد آن هم از روی کرامت؟ پس چه شده که نسبت به رب کریم مغرور گشتی!؟
 حواست باشد تکبر به سراغت نیاید که ابلیس، هزاران سال خدا را پرستش کرد اما ... «وَإِذ قُلنا لِلمَلائِکَةِ اسجُدوا لِآدَمَ فَسَجَدوا إِلّا إِبلیسَ أَبى وَاستَکبَرَ وَکانَ مِنَ الکافِرینَ»

 

 

حالا برویم ادامه داستان : « چشم هایت را بازمیکنی، دور و اطراف خود را نگاه میکنی ! در ICU هستی و روی تخت درازکشیده ای . . . آری جان دوباره پیدا کردی و فرصت داری دوباره زندگی کنی... این بار چگونه...!؟ »

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی