بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ
در ادبیات اسلام برادری فقط به ارتباط خونی محدود نمی شود.خداوند در آیه ۱۰ سوره مبارکه حجرات فرموده :(به حقیقت همه مومنان با هم برادرند)
ما همه با هم برادریم و نسبت به هم دارای حق برادری هستیم.اما قصه بعضی برادری ها خاص تر است.
شب اول محرم متعلق هست به حضرت مسلم ابن عقیل،اگر از کسی بپرسید مسلم با چه کسی از همه بیشتر برادر بود شاید در جواب بشنویم حضرت امام حسین(ع).جواب درست است اما من میخواهم به روایت برادری مسلم با هانی ابن عروه بپردازم...
مسلم که با استقبال مردم کوفه مواجه شده در نامه ای شرایط را برای امام حسین مساعد بیان میکند.با روی کار آمدن عبدالله ابن زیاد و اعمال سیاست های خبیثانه،مسلم که شرایط را بهرنج میبیند محل اقامت خود را از خانه مختار ثقفی به خانه هانی ابن عروه تغییر میدهد.
خانه هانی تبدیل شده به محل رفت و امد شیعیان...
ابن زیاد برای خلافت اموی احساس خطر میکند.
با خود میاندیشد چگونه میتواند رای کوفیان را برگرداند.زیاد فکر کردن نمی خواهد...
کوفیانی که ترس حمله لشگر بنی امیه را در خود دارند و بر همه روشن است کوفی جماعت را میتوان با جرینگ جرینگ سکه های شامی افسون خود کرد.
حکایت باز هم غریبی آل علیست.مسلم تنها مانده و در مسلک کوفیان برادری معنا ندارد.اما هانی خوب برادری بلد است.آن هم چه برادریی.برادری آمیخته با تقوا.
ابن زیاد میخواهد هانی مسلم را به او تسلیم کند.
تقوا اگر دوری از گناه باشد و برادری هانی آمیخته باشد با تقوا،چه گناهی بالاتر از خیانت به نماینده رسول زمان که حسین ابن علیست.حسینی که مرکز این برادری هاست و برادری ها بدون حسین پوچ است و خالی...
هانی که که با تسلیم نکردن مسلم خشم ابن زیاد را برافروخته با خون پاکش برادری را در حق مسلم تمام میکند.مسلم هم در کوفه به دستور ابن زیاد به شهادت میرسد و با هم حق برادری را تمام و کمال در حق مولای خود ادا میکنند.