والعصر

بســــم ﷲ الرحمن الرحیم
زلزال ((زلزله)) نود و نهمین سوره قرآن است.
••چرا این سوره را زلزله می نامند؟ چون از زلزله نهایی زمین و بر هم خوردن نظم کیهانی در آغاز قیامت سخن می‌گوید. 
سوره زلزال ۸ آیه، ۳۶ کلمه و ۱۵۸ حرف دارد. این سوره جزو سوره‌های مُفَصّلات و از سوره‌های کوتاه قرآن است، این سوره بعد از سوره نساء و مشهور است به احتمال صحیح در مدینه نازل شده‌است. هرچند دربارهٔ مکی یا مدنی بودن اختلاف است. این سوره در ترتیب نزول، نود و سومین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. است.

••محتوای سوره زلزله برچند محور است و آنهارا نام ببرید؟
محتوای سوره زلزله بر سه محور است:
۱. نشانه‌های وقوع قیامت (اَشراطُ الساعة)
۲. شهادت زمین به اعمال آدمی در روز قیامت
۳. تقسیم مردم به نیکوکار و بدکار و رسیدن هر کس به جزای اعمال خودش.
خداوند در این سوره بر دقیق و سخت و عادلانه بودن روز محاکمه در قیامت تأکید می‌کند.

فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّایَرَهُ 
((آیه ۷و۸))
این آیات، پشت انسان را می لرزاند و نشان می دهد که حسابرسی خداوند روز فوق العاده دقیق و حساس است و ترازوهای سنجش عمل در قیامت آن قدر ظریف است که حتی کوچکترین اعمال انسانی را وزن می کند وبه حساب می آورد.همچنین این آیات هشدار می دهد هر چیزی که مورد محاسبه الهی قرار می گیرد،هر چه باشد،کم اهمیت نیست.
درحدیثی آمده است مردی خدمت پیامبر اکرم(ص)آمد و عرض کرد:از آنچه خدا به تو تعلیم داده،به من بیاموز.پیامبر او را به مردی از یارانش سپرد تا به او قرآن را تعلیم کند.او سوره زلزال((زلزله))را تا به آخر به او یاد داد.آنگاه آن مرد از حا برخاست و گفت:همین برای من کافی است.
پیامبر(ص)فرمود:«او را به حال خود بگذار که دانا شد.» دلیل این سخن پیامبر رو شن است؛زیرا کسی که می داند اعمالش حتی به اندازه یک ذره مورد محاسبه قرار می گیرد،امروز به حساب خود مشغول می شود واین بزرگ ترین اثر تربیتی را در بر دارد.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۰ ، ۰۴:۱۸
محمد مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم

«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ، الذَّامِ لِلدُّنْیَا، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً،إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْیَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَاتِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ فِیمَا تَبَیَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْیَا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَیَّ وَ إِقْبَالِ الْآخِرَةِ إِلَیَّ مَا یَزَعُنِی عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِوَایَ وَ الِاهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِی، غَیْرَ أَنِّی حَیْثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِی فَصَدَفَنِی رَأْیِی وَ صَرَفَنِی عَنْ هَوَایَ وَ صَرَّحَ لِی مَحْضُ أَمْرِی، فَأَفْضَى بِی إِلَى جِدٍّ لَا یَکُونُ فِیهِ لَعِبٌ وَ صِدْقٍ لَا یَشُوبُهُ کَذِبٌ، وَ وَجَدْتُکَ بَعْضِی بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّی حَتَّى کَأَنَّ شَیْئاً لَوْ أَصَابَکَ أَصَابَنِی وَ کَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاکَ أَتَانِی، فَعَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِینِی مِنْ أَمْرِ نَفْسِی، فَکَتَبْتُ إِلَیْکَ کِتَابِی [هَذَا] مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِیتُ لَکَ أَوْ فَنِیتُ. فَإِنِّی أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ أَیْ بُنَیَّ وَ لُزُومِ أَمْرِهِ وَ عِمَارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ وَ الِاعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ، وَ أَیُّ سَبَبٍ أَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ. أَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ وَ قَوِّهِ بِالْیَقِینِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِکْمَةِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ»

 

«از پدرى در آستانه فنا ...

...

دل خویش به موعظه زنده دار و به پرهیزگارى و پارسایى بمیران و به یقین نیرومند گردان و به حکمت روشن ساز و به ذکر مرگ خوار کن و وادارش نماى که به مرگ خویش اقرار کند.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۰ ، ۲۲:۱۳
گجله ابن مربی

 

 

بسم الله ارحمان الرحیم_نقش امر به معروف و نهی از منکر در تهاجم فرهنگی

 

ما درهنگام مقابله با تهاجم فرهنگی از یک سری ابزار و استعداد ها برخورد داریم که یکی از مهم ترین و پر استفاده ترین انان امر به معروف و نهی از منکر است.

امر به معروف و نهی از منکر در تعالیف اسلامی در جایگاه ویژه ای قرار دارد تا جایی که امام علی (ع) در نهج البلاغه فرموده اند:همه کار های خوب وجهاد در راه خدا  در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره ای است در دریای عمیق.

دلیلی که امر به معروف و نهی از منکر را برجسته می کند این است که:همه می دانند و همه جا گفته شده که انسان موجودی اجتماعی است,پس رفتار و برخورد دیگران در او تاثیر دارد.به مثال کودکی که در دست همبازیش اسباب بازی با طراحی ایرانی ببیند ،تحت  تاثیر آن اسباب بازی قرار می گیرد و تمایل به داشتن ان می کند,اما این تاثیر گذاری مانند یک شمشیر دولبه است، می تواند جای ان اسباب بازی ایرانی ,اسباب بازی با طرحی غربی باشد و کودک تحت تاثیر طراحی غربی قرار بگیرد.

در مثالی معروف امده که جامعه به مانند یک کشتی است که سرنشین های ان سرنوشت هایشان به هم گره خورده ،پس اگر یک فرد کشتی را سوراخ کند تمام سرنشینان آن غرق خواهند شد،پس اگر گروهی مورد تهاجم فرنگی غرب قرار گیرند ،می توانند طمع ثمرات تلخش را کل اعضای جامعه بچشند.

حال معروف به چه معناست که باید ان را امر کنیم و منکر چیست که باید ان را نهی کنیم؟

معروف ان چیزیست که عقل و شرع ان را خوب بدانند و به سود انسان ها افریده باشند

منکر هم در دقیقا در جبهه متقابل قرار دارد:ان چیز که عقل و شرع ان را خوب نمی دانند و به ضرر برای انسان هستند.

چه این ضرر روحی و روانی باشد، مانند ترک نماز که موجب کم رنگ شدن یاد خداوند در زندگی می شود.

چه این ضرر جسمی باشد،مانند کشیدن سیگار که از ضررات بسیارش بسیار سخن گفته شده.

زمانی که مروف در جامعه امرشود ،و به این امر  عمل شود آن زمان تهاجم برای دشمنان انقلاب بسیار و تا حدودی غیر ممکن می شود.

در ابتدا هر فرد باید از خود شروع کند:وقتی من خودم را اصلاح کنم ،تحت تاثیر ان خانواده هم اصلاح می شوند و ...این گونه یک زنجیره به وجود می اید که انتهایش اصلاح کل جامعه است.

تهاجم فرهنگی نبردی نیست که بتوان به کمک توپ و تانک در آن پیروز شد.

این نبرد نبرد عقل و اندیشه است،نبرد زمان شناسی و استفاده از ابزار های معنوی است ،در این نبرد دشمن با چهره ای خشن و نفرت انگیز به پای به میدان نمی گذارد،چهره او چهره ای نقابی  جذاب و فریبنده است، که آن چهره  نفرت انگیز و خشن پشت نقاب پنهان شده که آتش خشمش از موفقیت و به ثمر نشستن انقلاب اسلامی ،اگر راه های مقابله با آن را نشناسیم می تواند کاخ رویاها و ارزوهایمان را تبدیل به خاکستر کند.

 

یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۰۲
ایلیا اکبری

بسم الله الرحمن الرحیم

تهاجم فرهنگی از نگاه رهبری

 

طبق بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ارتباط تصویری با مراسم مشترک دانش اموختگی دانشجویان و دانشگاه های افسری نیرو های مسلح در سال 99,اقتدار ملی سه رکن دارد:یکی قدرت دفاعی,یکی ثبات و استحکام اقتصادی و دیگری مسائل فرهنگی.به گفته ایشان دشمن از این که ما تهاجم فرهنگی را بشناسیم حراص دارد یعنی دشمن از اینکه ما بیدار باشیم و بفهمیم که تهاجم فرهنگی است و باید مقابله کرد می ترسد.

ایشان در جایی دیگر عرض می کنند :اگر حصار فرهنگی وخاکریز فرهنگی در کشور سست شود همه چیز از دست خواهد رفت و حال که سال ها از انقلاب اسلامی گذشته است انگیزه دشمنان برای نفوذ به این حصار فرهنگی از روز اول بیشتر شده است.

معظم له روش های این تهاجم هم فضای مجازی و تبلیغات گوناگون ماهواره ای بیان می کند .

ایشان در دیدار با با رئیس و اعضای مجلس خبرگان  می فرمایند که اگر می خواهیم پیشرفت واقعی صورت گیرد باید خصوصیات انقلابی،حرکت جهادی،عزت و هویت ملیمان را حفظ کنیم،هضم نشویم و در هاضمه ی خطرناک فرهنگی و اقتصادی جهانی قرار نگیریم.

ایشان در دیداری دیگر با اعضای مجلس خبرگان می فرمایند:ما در سه مسئله باید سرمایه گذاری کنیم یکی مسئله علم،یکی مسئله اقتصاد و یکی مسئله فرهنگ  و ازاین ها به عنوان عنصرهای کلیدی یاد کردند و از همه مهمتر در اینان را مسئله فرهنگ بیان کردند به خصوص فرهنگ در سطح باور ها و عقیده های مردم و از سرمایه گزاری فراوان دشمنان از قبیل ماهواره ها و اینترنت ها سخن گفته اند.

به گفته ایشان ما در هنگام برخورد با مسائل تهاجمی،پدیده را در اول ورود و حتی قبل از ورود هم باید بشناسیم.

ایشان در دیداری با اعضای شورا عالی انقلاب فرهنگی می گویند :آن اول که بحث تهاجم فرهنگی مطرح شد خیلی ها منکر اصل تهاجم شدند و گفتند: چه تهاجمی، بعد از مدتی دیدیم چند کشور غیر غربی هم صحبت از این که به فرهنگشان تهاجم شده کردند و بعدتر دیدیم  خود اروپایی ها هم دارند می گویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی کرد و دیده ایم که گفتن فیلم های آمریکایی ،کتاب های آمریکایی چه تهاجم فرهنگی  به ما کردند و فرهنگ مارا تحت تاثیر قرار دادند. و بعد از این  قضایا،برخی که این تهاجم را باور نمی کردند به برکت قبول دیگران ، تهاجم فرهنگی را باور کردند .ایشان تهاجم فرهنگی را یک حقیقت بیان کردند و گفتند که صداها و هزاران رسانه صوتی،تصویری،اینترنتی و مکتوب دارند در دنیا کار می کنند با هدف ایران!و خودشان هم می گویند و انکار نمی کنند.

در پایان سخن ایشان در حرم مطهر رضوی در سال ۱۳۹۳ را بازگو می کنیم:هدف و اماج تحرک دشمنان در زمینه فرهنگ عبارت است از :ایمان مردم و باور های مردم.مسئولان فرهنگی باید مراقب رخنه فرهنگی باشند؛رخنه فرهنگی بسیار خطرناک است؛باید حساس باشند، باید هوشیار باشند.


  یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۱۸
ایلیا اکبری

بسم الله الرحمن الرحیم

در قسمت دوم (تهاجم فرهنگی) به زمان و درازا و دیر پا بودن این تهاجم می پردازیم.
بر خلاف تهاجم نظامی که اثارش درکوتاه مدت از بین می رود,زدودن و پاک کردن اثارتهاجم فرهنگی از ذهن واحساس جامعه بسیار سخت وطولانی است.مانند فرهنگ غلط و منحرف نظام شاهنشاهی که بعد از گذشت 4 دهه از انقلاب اسلامی هنوز که هنوزه اثارش را در برخی افراد و اقشار جامعه می بینیم.
بذر تهاجم فرهنگی که دشمنان انقلاب اسلامی می پاشند شاید دیر نتیجه بدهد اما بسیار دیر هم اثارش پاک می شود وشاید ثمره ناخوشایندش حتی از نسلی به نسلی دیگر انتقال پیدا کند.
شاید الان نفهمیم که مورد تهاجم واقع شده ایم اما ثمرات تلخش را اگر نتوانیم درست با آن مقابله کنیم سال ها بعد در زندگیمان می بینیم.تهاجم فرهنگی از آن دسته کار هایی است که به تعبیر رهبر اتقلاب اسلامی (صدایش فردا بلند می شود).
برحه زمانی و ان دوره ای که ان را می گذرانیم بسیاردر این رابطه اهمیت دارد,چه هنگام شناختن تهاجم چه در هنگام مقابله با آن.
به مثال زمانی که قیمت کالایی گران می شود و مردم در فشار اقتصادی قرار می گیرند فرصت طلایی و مناسبی برای تهاجم فرهنگی توسط دشمنان انقلاب است.
یا به مثال هنگام انتخابات ریاست جمهوری فرصت طلایی ماست که با رای دادن و انتخاب درست به مقابله تهاجم فرهنگی برویم.
شرایط سنی هم درمیزان اثر گذاری تهاجم فرهنگی بی تاثیر نیست و مهم ترین و حساس ترین دوره، دوره نوجوانی است که انسان در پی کشف علاقه ها,استعداد ها و اعتقاداتش می رود وزخم تیر هجوم فرهنگی دشمن به او به مراتب کاری تر از دیگر دوره های سنیست و یکی از راه های مقابله با تهاجم فرنگی در این سن حضور شخصی دانا,دلسوز و اگاه به شرایط در کنار انسان است تا با سربلندی از پس این نبرد در آید.
در قسمت های بعدی به دیگر اقسام و وجه های تهاجم فرهنگی می پردازیم.

یا علی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۵۰
ایلیا اکبری

بسم الله الرحمن الرحیم

نام این وبلاگ آیه اول سوره عصر است(والعصر)و این زکات علم زکات علم کتابیست در رابطه با سوره مبارکه عصر:رشد نوشته مرحوم علی صفایی (عین-صاد)
از مقدمه و صفحات نخست که بگذریم این کتاب دارای ۶ قسم است.
۱-سرمایه ها:آدمی از سرمایه های بسیاری سرشار است،استعداد ها این سرمایه ها هستند،اما فقط  دارا بودن این سرمایه ها کافی نیست، اصل حرکت و جهت دادن  به این سرمایه هاست.شاید انسان ها در استعداد هایشان با هم متفاوت باشند،اما در جهت دادن به استعداد ها همه برابرند 
۲-نیاز ها: جهت و حرکت دادن سرمایه ها همان نیاز آدمیست،انسان بر روی سرمایه هایش تجارت هایی می کند که این تجارت ها همان نیاز هاست
۳-بازار ها و خریدار ها:وقتی بحث از تجارت می آید، مهم ترین موضوع بازار این تجارت و خریدار این سرمایه است.دو بازار وجود دارد،یکی بازاری با خریدار هایی به نام دل و هوس هایش،دنیا و جلوه هایش،ثروت و قدرت و شهرت و در صدر این ها شیطان وسوسه گر.دیگر بازار، بازاریست با خریداری به نام الله،مالک رحیم و مهربان.
حال باید کدام یک را انتخاب کرد؟بازار اول قابلیت جذب سرمایه های مارا ندارد، سرمایه های مارا به بازی می گیرد و نهایتش چهار سوت و تشویق و چند بارک الله تحویل ما می دهد که باید دید اینها بیشترند یا سرمایه هایی که من داده ام،اینجاست که خسارت به بار می آید.
۴-خسارت ها:این خریدار ها که چیزی نداشته اند بدهند و سرمایه های با ارزش مرا باز نمی گردانند عامل خسارت هستند،این خریدار ها در هیچ مقطع زمانی سودی نداشته اند پس عامل این خسر زمان نیست،مقصر اصلی خود آدمیست.چه زیبا خداوند زمان را تبرئه می کند،والعصر:سوگند به تمامی زمان ها.ان النسان لفی خسر:انسان ها همه در زیانند، حال که انتخاب غلط داشتیم و بازار و خریدار را اشتباه انتخاب کردیم باید در پی جبران این خسران باشیم.
۵-جبران:در این رابطه سوره می گوید :ان النسان لفی خسر. الا الذین آمنوا .در تمامی دوران ها انسان در خسارت است،مگر آن هایی که به هدفی و عشقی رسیده باشند:ان الذین امنوا .این هدف و عشق همان ایمان است،ایمان به چه چیزی؟چیزی که پست تر از ماست؟چیزی که هم اندازه ماست؟یا آنچه از ما برتر است و حاکم و سازنده ماست؟اینجاست که فکر و عقل به کار می آیند...
جواب قطعا ایمان به برتر از ما یا همان خداوند بزرگ و بلند مرتبه است.
۶-نقش مومن در رشد:و توصوا بالحق و تواصوا بالصبر .ان ها که در راهند و همکارند،یکدیگر را سفارش می کنند به حقی که (ایمان)به دست آورده اند و بر صبری که باید به دست بیاورند و این همان امر به معروف است.آنچه از خسارت ها جلوگیری می کند یکی ایمان  است که زیربنای کار و استقامت در کار است و دیگری مومن که با تذکر ها و تواصی ها غفلت ها را می سوزاند و استعداد ها را به جریان می اندازد.
پس انسان ها در خسارت هستند مگر آنها که از این چند مرحله گذشته باشند. 
۱-انها که به عشق و هدف و ایمان  رسیده باشند 
۲-به کار های صالح عمل کردند
۳-سفارش و تواصی به حق
۴-سفارش و تواصی به صبر 

یا علی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۴۲
ایلیا اکبری

بسم الله الرحمن الرحیم

«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ، الذَّامِ لِلدُّنْیَا، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً،إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْیَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَاتِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ فِیمَا تَبَیَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْیَا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَیَّ وَ إِقْبَالِ الْآخِرَةِ إِلَیَّ مَا یَزَعُنِی عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِوَایَ وَ الِاهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِی، غَیْرَ أَنِّی حَیْثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِی فَصَدَفَنِی رَأْیِی وَ صَرَفَنِی عَنْ هَوَایَ وَ صَرَّحَ لِی مَحْضُ أَمْرِی، فَأَفْضَى بِی إِلَى جِدٍّ لَا یَکُونُ فِیهِ لَعِبٌ وَ صِدْقٍ لَا یَشُوبُهُ کَذِبٌ، وَ وَجَدْتُکَ بَعْضِی بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّی حَتَّى کَأَنَّ شَیْئاً لَوْ أَصَابَکَ أَصَابَنِی وَ کَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاکَ أَتَانِی، فَعَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِینِی مِنْ أَمْرِ نَفْسِی، فَکَتَبْتُ إِلَیْکَ کِتَابِی [هَذَا] مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِیتُ لَکَ أَوْ فَنِیتُ. فَإِنِّی أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ- أَیْ بُنَیَّ- وَ لُزُومِ أَمْرِهِ وَ عِمَارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ وَ الِاعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ...»

 

«از پدرى در آستانه فنا ...

...

ای فرزند عزیزم! تو را توصیه میکنم به تقوای الهی و پیروی از فرمان او، و اینکه قلب خود را با یاد خدا آباد نگهداری، و به ریسمان اطاعتش چنگ زنی... »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۵۰
گجله ابن مربی

بسم الله الرحمن الرحیم

«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ، الذَّامِ لِلدُّنْیَا، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً،إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْیَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَاتِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ فِیمَا تَبَیَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْیَا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَیَّ وَ إِقْبَالِ الْآخِرَةِ إِلَیَّ مَا یَزَعُنِی عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِوَایَ وَ الِاهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِی، غَیْرَ أَنِّی حَیْثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِی فَصَدَفَنِی رَأْیِی وَ صَرَفَنِی عَنْ هَوَایَ وَ صَرَّحَ لِی مَحْضُ أَمْرِی، فَأَفْضَى بِی إِلَى جِدٍّ لَا یَکُونُ فِیهِ لَعِبٌ وَ صِدْقٍ لَا یَشُوبُهُ کَذِبٌ، وَ وَجَدْتُکَ بَعْضِی بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّی حَتَّى کَأَنَّ شَیْئاً لَوْ أَصَابَکَ أَصَابَنِی وَ کَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاکَ أَتَانِی، فَعَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِینِی مِنْ أَمْرِ نَفْسِی، فَکَتَبْتُ إِلَیْکَ کِتَابِی [هَذَا] مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِیتُ لَکَ أَوْ فَنِیتُ.

 

از پدرى در آستانه فنا و معترف به گذشت زمان، که عمرش روى در رفتن دارد و تسلیم گردش روزگار شده، نکوهش کننده جهان، جاى گیرنده در سراى مردگان، که فردا از آنجا رخت برمى بندد، به فرزند خود که آرزومند چیزى است که به دست نیاید، راهرو راه کسانى است که به هلاکت رسیده اند و آماج بیماریهاست و گروگان گذشت روزگار. پسرى که تیرهاى مصائب به سوى او روان است، بنده دنیاست و سوداگر فریب، و وامدار مرگ و اسیر نیستى است و هم پیمان اندوه ها و همسر غمهاست، آماج آفات و زمین خورده شهوات و جانشین مردگان است اما بعد. من از پشت کردن دنیا به خود و سرکشى روزگار بر خود و روى آوردن آخرت به سوى خود، دریافتم که باید در اندیشه خویش باشم و از یاد دیگران منصرف گردم و از توجه به آنچه پشت سر مى گذارم باز ایستم و هر چند، غمخوار مردم هستم، غم خود نیز بخورم و این غمخوارى خود، مرا از خواهشهاى نفس بازداشت و حقیقت کار مرا بر من آشکار ساخت و به کوشش و تلاشم برانگیخت کوششى که در آن بازیچه اى نبود و با حقیقتى آشنا ساخت که در آن نشانى از دروغ دیده نمى شد.تو را جزئى از خود، بلکه همه وجود خود یافتم، به گونه اى که اگر به تو آسیبى رسد، چنان است که به من رسیده و اگر مرگ به سراغ تو آید، گویى به سراغ من آمده است. کار تو را چون کار خود دانستم و این وصیت به تو نوشتم تا تو را پشتیبانى بود، خواه من زنده بمانم و در کنار تو باشم، یا بمیرم.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۳۹
گجله ابن مربی

بسم الله الرحمن الرحیم

نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع) :

«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ، الذَّامِ لِلدُّنْیَا، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً،إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْیَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ الْآفَاتِ وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَاتِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ فِیمَا تَبَیَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْیَا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَیَّ وَ إِقْبَالِ الْآخِرَةِ إِلَیَّ مَا یَزَعُنِی عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِوَایَ وَ الِاهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِی، غَیْرَ أَنِّی حَیْثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِی...

از پدرى در آستانه فنا و معترف به گذشت زمان، که عمرش روى در رفتن دارد و تسلیم گردش روزگار شده، نکوهش کننده جهان، جاى گیرنده در سراى مردگان، که فردا از آنجا رخت برمى بندد، به فرزند خود که آرزومند چیزى است که به دست نیاید، راهرو راه کسانى است که به هلاکت رسیده اند و آماج بیماریهاست و گروگان گذشت روزگار. پسرى که تیرهاى مصائب به سوى او روان است، بنده دنیاست و سوداگر فریب، و وامدار مرگ و اسیر نیستى است و هم پیمان اندوه ها و همسر غمهاست، آماج آفات و زمین خورده شهوات و جانشین مردگان است اما بعد. من از پشت کردن دنیا به خود و سرکشى روزگار بر خود و روى آوردن آخرت به سوى خود، دریافتم که باید در اندیشه خویش باشم و از یاد دیگران منصرف گردم و از توجه به آنچه پشت سر مى گذارم باز ایستم و هر چند، غمخوار مردم هستم، غم خود نیز بخورم ...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۷:۲۹
گجله ابن مربی

به نام ایزد منان

حدود سی سال پیش از هجرت ، پشت ابر های تیره و تار جاهلیت ،در یکی از روستا های یمن، خورشیدی طلوع کرد و نوزادی چشم به جهان گشود که او را مالک خواندند و به راستی چه نام زیبنده ای. چرا که بعدا روشن شد او مالک بر اراده و نفس خویش است. در این کتاب زندگینامه مالک اشتر از قبل از زمان ظهور اسلام که همه در تاریکی و جهالت بودند شروع، و تا شهادت وی ادامه دارد، و بین این دو موضوع انقدر ماجرا های زیبا و هیجان انگیز وجود دارد که دوست دارید کتاب تمام نشود و شما بیشتر با شجاعت و فداکاری مالک اشتر اشنا شوید. .

اصلا از اسم شروع می کنیم (مالک اشتر) مالک که اسمی است که گفتم پدر و مادر وی گذاشتند. ولی اشتر که جلوتر میگویم .چون مالک در یکی از جنگ های خود به پلک های چشمش اسیب دید و پلکش دگرگون شد می گوید . و در زبان عربی که این طور شود می گویند شتر عینه و اشتر از اینجا امده.

حالا درمورد ویزگی های جسم ایشان،فردی بلند قد ،گردن کشیده و شکوهمند و دارای بازوان ستبری دارد و صدای غرا و بلند داشتند.

کنیه : مالک چون پسری به نام ابراهیم داشت با کنیه ابو ابراهیم شناخته بود یا مالک اشتر و  کبش العراق :قوچ چون همیشه جلو بود و مالک در تمام نبرد ها جلو بود.

یکی از ماجرا ها:عمرو بن یثربی،از قهرمانان سپاه جمل بود و از او به عنوان رئیس دودمان یاد می شد و از طرف عثمان از صاحب منصبان بصره به شمار می امد . او در جنگ جمل ، زمام شتر عایشه را در دست داشت . ان را به پسرش سپرد و به میدان  تاخت و مبارزه طلبید . علیا بن هند از سپاه حضزت علی ع به میدان رفت . طولی نکشید که علیا کشته شد، وی باز هم مبارز طلبید هند بن عمرو به جنگ وی رفت و باز هم عمرو بن یثربی پیروز شد و دوباره مبارزه طلبید و باز هم حرفش را کشت. برگشت و مهار شتر را گرفت و عربده و رجز می کشید . مهار شتر را رها کرد ، هنگامی که عمرو بن یثربی می خواست به سوی میدان برود به قومش گفت : ای قوم من چند نفر از یاران علی را کشته ام، از این رو او مرا می کشد ومن باکی از مرگ ندارم و شما تا اخر از عایشه حمایت کنید . قوم گفتند: در میان سپاه علی از هیچ کس خوفی درباره تو نیست الا مالک اشتر . عمرو گفت:درسته من از مالک می ترسم سپس عازم جنگ شد و رجز خواند مالک اشتر نگاهی به عمرو انداخت و به میدان امد عمرو بسیار ترسید و رجز خواند و لی با لرزش خواند . مالک با اسب حمله کرد مالک جوری عمرو را زد که  سر وی از تن جدا شد و امام علی تکبیر گفت بقیه قوم که تعدادشان به 100 می رسید ازترس مالک به میدان نیامدند تا پیکر را برگردانند.

در اخر، به نظر شما اگر بقیه امامان همین یاران را داشتند چه می شد لطفا جواب دهید؟

لطفا دعای فرج بخوانبد تا امام زمان با مالک ظهور کند و خدا کند ما در سپاه مالک اشتر باشیم تا از پیشداران سپاه امام زمان باشیم

یا علی.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۵۶
(0) 11